نوشته شده توسط : مهدى

**زندگی نامه امام مهدی(عج)**

امام مهدی کیست؟
امام مهدی کیست؟ وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام مهدی(عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

میلاد نور

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.
 
سیمای مهدی(عج)
پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».

حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...
 

دوران زندگی
دوران زندگی امام زمان(عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1 ـ از تولد تا غیبت: حضرت مهدی(عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام مهدی(عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2 ـ غیبت صغری: پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره حضرت مهدی(عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3 ـ دوره غیبت کبری: این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4 ـ دوره حکومت: پس از ظهور، امام زمان(عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.



:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 76
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 10 مهر 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

بسم الله الرحمن الرحيم

نوح عليه السلام عمري بس دراز داشت، از آن رو که نشانه اي بر ديرزيستي تو باشد. صالح عليه السلام از ميان قوم خود غايب شد، تا آيندگان غيبت تو را باور کنند. يوسف عليه السلام گرفتار زندان شد، تا شريک غم تو باشد که در زندان غيبت گرفتار آمده اي. موسي عليه السلام پنهان از ديدگان دشمن بدنيا آمد، تا آيتي بر تولد پنهان تو باشد. درباره مسيح عليه السلام اختلاف بسيار شد، تا معلوم شود که اختلاف، درباره تو دليل بر بودن توست. خضر عليه السلام از آن رو تا کنون زنده است تا مونس تنهائي تو باشد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در پيکار با کافران شمشير از نيام برکشيد، تا اسوه قيام خونين تو باشد. و اينک اي صاحب عصر، اي وارث پيامبران! اي کوبنده کافران و دشمن ستمگران. اي خون خواه حسين عليه السلام و تسلي بخش دل زهرا عليها السلام. با عصاي موسي عليه السلام در دست. و دم مسيحا عليه السلام بر لب، و ذوالفقار علي عليه السلام بر کف، و رداي رسول صلي الله عليه و آله و سلم بر دوش، بشتاب که جانها به لب رسيد.

................

حکايت غيبت

وقتي او را در آن حال ديدم، مات و مبهوت بر جاي ماندم. چند نفري هم که همراه من بودند، مثل من از ديدن اين صحنه يکه خوردند. هرگز او را در چنين حالتي نديده بوديم. صحنه عجيب و تکان دهنده اي بود. روي خاک نشسته بود، بي هيچ زير اندازي، پيراهني خشن، بافته از موي زبر و درشت، با آستينهاي کوتاه و بدون يقه در برداشت، سخت مي گريست، همچون مادر جوان مرده، آن چنان سوزناک و اندوهبار که دل سنگ را آب مي کرد. غم در چشمانش موج مي زد. چهره اش بسي دردناک مي نمود. رنگ از رخساه اش پريده بود. از شدت گريه ديدگانش رنجور و خسته و فرسوده شده بود. شنيديم که در آن حال اشک و ناله مي گويد: آقاي من! غيبت تو خواب از ديدگانم برده و بستر خواب و 

 

 

با خود گفتم: خدايا! اين چه حالي است؟ اين اشک و ناله براي چيست؟ اين سوز و گداز از کجاست؟ با چه کسي اين گونه دلسوز و جانگداز سخن مي گويد؟ دوري و مهجوري چه کسي او را تا بدين حد افسرده و پريشان خاطر ساخته است؟ من سدير هستم، سدير صيرفي. با مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب، به نزدش آمده ايم. ما، از ياران بسيار نزديک و

 

 

فرعون کوچکتر از آن است که بخواهد با خدا بجنگد. با تمام تلاش و کوشش فرعون، به امر و خواست خداوند، موسي عليه السلام در پناه و حفظ الهي به دنيا مي آيد. بني اميه و بني عباس، دشمنان اسلام، مي دانند که پادشاهي ايشان و همه ستم پيشگان به دست حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه نابود خواهد شد. آنها مي دانند مهدي عجل الله تعالي فرجه از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است، از اين رو به دشمني با خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر مي خيزند. شمشيرهايشان را در کشتن اين خانواده و نابودي نسل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به کار مي گيرند. اين خيال خام و کودکانه در سر آنهاست که مهدي عليه السلام را بکشند. اما خداوند نمي خواهد که امر پنهاني حضرت مهدي عليه السلام بر هيچ يک از ستمگران آشکار شود. آري، خداوند اراده فرمود که نور خويش را کامل کند هر چند که کافران را خوش نيايد. [2]  ماجراي تولد حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه کاملا شبيه داستان تولد حضرت موسي عليه السلام است. او به دنيا خواهد آمد و دشمنان کاري از پيش نخواهند برد. چنانچه فرعون هم نتوانست از تولد موسي عليه السلام جلوگيري کند. و اما ماجراي عيسي عليه السلام:

 

 

 

 

يهوديان از پيشرفت دعوت عيسي عليه السلام نگرانند هر چند عيسي عليه السلام از خود آنهاست. هر چند براي ترويج آيين موسي عليه السلام آمده است. هر چند براي زدودن غبار سنگين تحريف از چهره تورات و تعاليم آسماني موسي عليه السلام قيام کرده است. اما يهوديان با او مخالفند. کار عيسي عليه السلام بالا گرفته است. روز به روز بر عده پيروان او افزوده مي شود. آيين عيسي عليه السلام مي رود تا يهوديت تحريف شده را رسوا کند و يهوديان، مثل هميشه، به فکر توطئه مي افتند. آنها در کشتن پيامبرانشان سابقه دارند و براحتي دست خود را به خون پيامبرانشان مي آلايند و اينک اين عيسي عليه السلام است که بايد کشته شود. توطئه قتل عيسي عليه السلام فراهم مي شود. روميان به تحريک يهوديان کمر به قتل عيسي عليه السلام مي بندند. عيسي عليه السلام بايد به صليب کشيده شود. بايد کشته شود. سربازان رومي - به خيال خام خود - عيسي عليه السلام را دستگير مي کنند و او را به صليب مي کشند. يهوديان و مسيحيان همگي مي پندارند که عيسي عليه السلام به صليب کشيده و کشته شده است. اما سربازان رومي که عيسي عليه السلام را نمي شناختند، شخص ديگري را به جاي مسيح عليه السلام دستگير مي کنند و او را به صليب مي کشند.

 

 

 

 

مسيح عليه السلام مصلوب نشده است و خداوند هم بر اين حقيقت شهادت مي دهد. عيسي را نه کشتند و نه به صليب کشيدند. بلکه مردم - درباره کشته شدن او - به اشتباه افتادند. [3]  آنها پنداشتند که عيسي عليه السلام کشته شده است اما او از نظرها پنهان گشت و به آسمان رفت و به خواست خداوند اين پنهاني تا زمان قيام حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه ادامه خواهد يافت. ما همگي با دقت و شگفتي بسيار به سخنان مولايمان امام صدق عليه السلام گوش جان سپرده بوديم و آن حضرت چنين ادامه دادند: غيبت و پنهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه هم شبيه غيبت حضرت عيسي عليه السلام است. چرا که بر اثر طولاني شدن روزگار غيبت، عده زيادي از امت اسلام منکر او خواهند شد و درباره او به اختلاف خواهند افتاد. گروهي - به ناروا - خواهند گفت که او اصلا به دنيا نيامده است. عده اي هم مي گويند امامان سيزده نفر و بلکه بيش از سيزده نفرند و قائم عليه السلام هم سيزدهمين امام و چه بسا پس از

سيزدهمين امام خواهد بود و عده اي هم با اين سخن که روح حضرت مهدي عليه السلام در جسم ديگري حلول کرده است خدا را عصيان خواهند کرد. و عده اي هم معتقدند که او مرده است. چنانچه هنگامي که آن حضرت قيام کند، مي گويند: چطور چنين چيزي ممکن است حال آن که او مرده و استخوانهايش هم پوسيده شده است. و اما قصه نوح عليه السلام: نوح، روزگاري بس دراز، قوم خويش را به پرستش خداي يگانه دعوت کرد. اکنون حدود نهصد سال از تلاش و کوشش نوح عليه السلام براي هدايت مردم سپري شده است. اما تعداد اندکي به او ايمان آورده اند. نوح عليه السلام از سرکشي و گمراهي اين قوم بت پرست، خسته و درمانده گشت. دست به دعا برداشت و از خداي خويش تقاضا کرد که عذاب و عقوبت را بر اين قوم کافر و ستمگر نازل کند. خداوند جبرئيل را بسوي نوح عليه السلام فرستاد، با هفت دانه خرما. جبرئيل به او گفت: پيام خداوند به تو اين است: اين مردم، آفريدگان و بندگان من هستند. من نمي خواهم ايشان را در يک لحظه و يک باره نابود کنم. مي خواهم حجت خويش را بر آنها تمام کنم و دعوت بسوي توحيد را کامل گردانم

 

 


با شنيدن اين سخن، سيصد نفر از پيروان سست ايمان نوح عليه السلام از فرمان او سرباز زدند و کافر گشتند. آنها گفتند اگر نوح عليه السلام و خداي نوح عليه السلام راست مي گفتند، و عده آنها عملي مي شد و گشايش و رهايي فرا مي رسيد. بار ديگر سالياني دراز سپري گشت، دانه ها روييدند، بزرگ شدند و درختان تناوري پديد آمدند و ميوه دادند. اين بار هم وعده الهي به انجام نرسيد. از سوي خدا فرماني آمد: اي نوح از دانه هاي اين درختان در زمين بکار تا فرج فرا رسد! هفت بار اين عمل تکرار شد و هر بار گروهي از پيروان نوح عليه السلام در اين آزمون دشوار، شکست خورده و سرافکنده مي شدند. تا آن که سرانجام حدود هفتاد نفر از ياران نوح استوار و پا بر جا باقي ماندند و هيچ ترديدي در دل آنها راه نيافت. در اين هنگام زمان وعده الهي فرارسيد و خداوند فرمان داد: اي نوح اکنون مومنان پاک و حقيقي از منافقيني که ادعاي ايمان مي کردند، جدا گشتند! اي نوح اگر در همان نخستين بار عذاب من فرود مي آمد و کافران را نابود مي کردم و آن گروه از پيروان تو را - که به دروغ ادعاي ايمان مي کردند - باقي مي گذاشتم، به وعده خويش عمل نکرده بودم!

مگر من نگفته بودم که مومنان حقيقي را نجات خواهم داد؟ همان مومناني که توحيدشان پاک و خالص است و به ريسمان محکم پيامبري تو چنگ زده اند. آري، اي نوح من اراده کرده ام تا اين گروه برگزيده را در زمين خليفه و جانشين خود گردانم! دين آنها را مکنت و قدرت بخشم و ترس آنها را به امنيت و آسايش بدل کنم. تا آنجا که با از ميان رفتن شک و ترديد از دلهاي ايشان، عبادت را خالص و پاک، فقط براي من به جاي آورند. اي نوح آگاه باش که من هرگز خلافت و تمکين در دين و امنيت از بيم را نصيب آناني که ظاهرا از پيروان تو بودند، نخواهم کرد. هم آناني که بر اثر نفاق و دو رويي از دين بيرون خواهند رفت و گمراهي و ضلالت را آشکار خواهند ساخت. اگر اين گروه منافق به قدرت و آسايشي که براي مومنان فراهم خواهد آمد، دست مي يافتند، کفر پنهان ايشان آشکار مي شد و ديگران را هم گمراه مي کردند و براي به دست آوردن حکومت و سروري به جنگ و ستيز مي پرداختند و با بر پا داشتن جنگ و آشوب، امنيت و آسايش و قدرت و توانمندي دين و دينداران بي معناي مي شد. اکنون که با اين آزمايشهاي دشوار، مومنان پاک دل از منافقان بد سيرت جدا شدند و روزگار رهايي فرا رسيد اي نوح، کشتي

 

 

 

 

نجات را آماده کن و با وحي و نظات ما آن را بساز. ماجراي غيبت قائم عجل الله تعالي فرجه به همين گونه است. روزگار غيبت او آن قدر به درازا مي کشد که حق، آن گونه که هست، خالص و آشکار مي گردد و ايمان پاک از ناپاک جدا مي شود. هر که در دلش خباثتي نهفته است از صف مومنان خالص خارج مي شود. مردماني که بيم نفاق از ايشان مي رود، دست از تشيع مي شويند و پس از آزمايشهاي دشوار، وعده الهي عملي مي شود. خلافت و قدرت و امنيتي که خداوند وعده آن را در زمان قيام قائم داده است، آشکار مي گردد. همان وعده اي که خداوند بشارت آن را در قرآن داده است: خداوند به آن گروه از شما که ايمان آورده و عمل صالح و شايسته انجام مي دهند، وعده داده است که حتما ايشان را در زمين جانشين خود مي سازد - چنانچه درباره پيشينيان چنين کرد - و ديني را که براي آنها راضي است - يعني اسلام - مکنت و قدرت مي بخشد و بيم و هراس آنها را به امنيت و آسايش تبديل مي کند. تا فقط مرا بپرستند و ديگري را همتاي من مگيرند و از آن پس هر کس کافر شود، از فاسقان و بدکاران خواهد بود. [4] .

 

 

 

 

سخن امام عليه السلام که به اينجا رسيد، مفضل بن عمر عرض کرد: اي پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم! دشمنان مي پندارند که اين آيه درباره خلافت و حکومت خلفايي است که پس از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم زمام حکومت را به دست گرفتند. با شنيدن سخن مفضل بن عمر، چهره امام عليه السلام در هم مي رفت و فرمود: خداوند دلهاي کژ ايشان را به راه نياورد. دروغ مي گويند. سخني ناروا بر زبان جاري مي سازند. در روزگار کدام يک از آنها حال و روز جامعه آن گونه بود که اين آيه به وصف آن مي پردازد؟ کي؟ و کجا؟ ديني که خدا و رسولش به آن راضي و خشنودند، در زمين منتشر شد؟ کجا و کي امنيت و آسايش فراگير شد؟ چگونه ترس و بيم و هول و هراس از ميان رفت؟ راستي در روزگار کدام يک از آنها شک و ترديد از دلها رخت بربست؟ حتي در دوران حکومت پدرم اميرالمومنين علي عليه نيز اين گونه نشد. مگر در دوران حکومت علي عليه السلام نبود که آتش فتنه ها زبانه کشيد؟ مگر نه اين بود که گروهي از مسلمانان مثل تيري که از چله کمان بجهند، از دين خارج شدند؟ مگر نه اين بود که آتش جنگ ميان پيروان علي عليه السلام و کافران مسلمان نما افروخته گشت؟

 

 


نيست که او را به امامت برگزيند که گروهي از او پيروي نمايند. ديرزيستي حضرت خضر عليه السلام بخاطر آن است که خداوند چون از پيش طول عمر حضرت مهدي عليه السلام را مقدر فرموده و مي داند که عده اي از مردم منکر اين طول عمر خواهند شد، عمر حضرت خضر عليه السلام را طولاني نمود تا دليل روشني بر طول عمر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه باشد و به اين وسيله حجت دشمنان در انکار طول عمر حضرت مهدي عليه السلام را بشکند و منکران هرگز در مقابل خداوند برهان و دليلي نداشته باشند.

سخنان امام صادق عليه السلام به پايان رسيد. اما من با خود مي انديشيدم که دوران سخت و غمبار غيبت حضرت مهدي عليه السلام براستي دشوار و طاقت فرساست و شيعياني که در دوران غيبت آن حضرت، استوار و پا بر جا در ايمان و اعتقاد به حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه پا مي فشرند و استقامت مي ورزند، چه جايگاه بلندي نزد خدا دارند و عجب ايمان پاک و خالصي دارند و چه پايان خوشي در انتظار آنهاست. همان فرجام شيريني که امام عليه السلام از زبان قرآن فرمود:

وعد الله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون [6] .

خداوند به آن گروه از شما که ايمان آوردند و عمل شايسته به جاي آوردند، وعده داده است که به يقين، ايشان را در زمين خليفه و جانشين قرار خواهد داد چنانچه پيشينيان ايشان را خليفه قرار داد - و حتما دين و آييني را که براي آنها راضي و خشنود است، مکنت و قدرت مي بخشد و بيم و هراس ايشان را به امنيت و آسايش تبديل مي کند. تا فقط مرا بپرستند

 

آن گاه امام عليه السلام اين آيه را خواندند: آن گاه که پيامبران به کلي از نصرت و ياري خدا نااميد مي شوند و به يقين مي دانند که کافران دعوت ايشان را دروغ مي انگارند، نصرت الهي فرا مي رسد. [5]  درباره حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه ما پيشتر چيزهايي شنيده بوديم. اما سخنان امام عليه السلام بسيار بر ايمان تازگي داشت. اين بار هم مثل هميشه، از چشمه سار جوشان علم الهي امام عليه السلام جرعه اي بس گوارا نوشيديم و اسراري بس شگفت از تولد و غيبت حضرت مهدي عليه السلام شنيديم. امام عليه السلام در دنباله سخنان ارزشمند خود چنين فرمود: همان طور که گفتم خداوند عمر حضرت خضر عليه السلام را بسيار طولاني کرده است. اما طولاني بودن عمر حضرت خضر عليه السلام به آن خاطر نيست که خداوند مي خواهد او را به پيامبري برگيزند و نيز براي آن نيست که کتابي آسماني براي او فرو فرستد، يا اينکه شريعتي از پيامبران پيشين را به وسيله او نسخ نمايد و با پيامبري خضر عليه السلام به دوران آن دين پايان بخشد و نيز از آن جهت

 

 

فرعون که از تولد موسي عليه السلام به شدت مي هراسيد، فرماني هولناک صادر کرد. فرمان فرعون سايه اي از وحشت و هراس بر بني اسرائيل افکند. قوم بني اسرائيل ساليان درازي است که در سرزمين مصر به بردگي و اسارت زير فرمان فرعون و فرعونيان روزگار مي گذرانند. سالهاست که منتظرند تا وعده پيامبرانشان عملي شود. آنها مي دانند مردي از بني اسرائيل ظهور خواهد کرد و ايشان را از ستم فرعون رهايي خواهد بخشيد. اينک فرعون فرمان داده است تا تمامي زنان بني اسرائيل که فرزندي در شکم دارند، دستگير شوند. فرعون گفته است شکم اين زنان بايد دريده شود و فرزنداني که هنوز به دنيا نيامده اند، بايد کشته شوند. سايه شوم فرمان فرعون همه جا حضور دارد. مامورين او هر جا زني را مي يابند که فرزندي در شکم دارد، فورا شکم او را مي درند و فرزندش را مي کشند. جاسوسان همه جا هستند و به مامورين گزارش مي دهند که چه کسي فرزندي در راه دارد و مامورين هم بي درنگ حاضر مي شوند. بدينسان بيش از بيست هزار کودک کشته مي شوند. چه کسي مي تواند با اراده خداوند به ستيز برخيزد؟ فرعون؟

 

 

 

 

 

 

 

بدانيم چگونه در دوران غيبت حضرت مهدي عليه السلام اين همه سختي و دشواري رخ مي دهد و چرا بسياري از مردم از دايره دين و ايمان بيرون مي روند. امام عليه السلام چون کنجکاوي ما را ديد، فرمود: خداوند درباره مهدي عليه السلام ويژگي از سه پيامبر قرار داده است. تولد او را همانند تولد موسي عليه السلام، غيبت او را مثل غيبت عيسي عليه السلام و به درازا کشيدن فرج و گشايش و نجات او را همچون به درازا کشيدن فرج نوح عليه السلام قرار داده است و افزون بر اين سه ويژگي، عمر طولاني بنده شايسته خود، يعني خضر عليه السلام را هم دليل روشني بر ديرزيستي آن حضرت قرار داده است. با اشارتهاي امام عليه السلام آتش اشتياق ما دو چندان شد. از حضرت درخواست کرديم که با تفصيل و توضيح بيشتري پرده از اسرار نهفته در سخنان خويش بردارد و امام عليه السلام که شوق و نياز ما را مشاهده نمود، چنين فرمود: فرعون آن گاه که دانست پادشاهي و حکومت او به دست موسي عليه السلام نابود خواهد شد، کاهنان دربار را فراخواند و از ايشان خواست تا به روشني بگويند موسي عليه السلام از نسل چه کسي است؟ کاهنان پس از تلاش بسيار گفتند: او فرزندي از بني اسرائيل خواهد بود که هنوز به دنيا نيامده است.

 

 

 

 

 

 

 

کتاب ماجراها و حوادث مربوط به حضرت مهدي عليه السلام را ديگر بار خواندم. داستان تولد و ماجراي غيبت او را و نيز به درازا کشيده شدن روزگار غيبت را، طولاني بودن عمرش را، همه و همه را خواندم. در آنجا ديدم که در روزگار غيبت او چه بلاها و مصيبتهاي سخت و دشواري دامنگير مومنان مي شود. ديدم که چگونه بر اثر طولاني شدن دوران غيبت چه شک ها و چه ترديدهايي در دلها ايجاد مي شود. بسياري از مردم در اين دوران محنت زا، از حريم دين و آيين بيرون مي روند. بسياري ريسمان الهي اسلام و ولايتي را که در چنگ داشته اند رها کرده و دست از دين مي شويند. خواندم که چه حوادث سخت و هولناکي در روزگار پنهاني او رخ مي دهد. وقتي اينها را ديدم، دلم لرزيد، و اندوه مرا فراگرفت و با همه وجود، فقدان و فراق فرزندم مهدي را حس کردم و از دوري او گريستم. با شنيدن اين سخنان، ما متحير و کنجکاو به آن حضرت گفتيم: اي فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم! لطف و عنايتي فرما و ما را هم درباره برخي از حوادث روزگار غيبت آگاه کن! مي خواهيم

 

 

 

 

 

 

 

هم نشينان خلوت او هستيم. از کساني که بي حضور بيگانگان هم مي توانيم به نزدش برويم. از کساني که آن حضرت مي تواند برخي از اسرار امامت را براي ما بگويد. اکنون هم ديداري خصوصي با او داشته ايم که به نزدش آمده ايم. اما از ديدن آن صحنه، از شدت حيرت، قدرت فکر و انديشه نداشتيم. دلهايمان از آن سخنان جانسوز بدرد آمد. گمان کرديم که حادثه اي ناگوار رخ داده و بلائي سخت و سنگين بر او وارد آمده است، هيچ گاه امام را تا به اين اندازه ناراحت و غمگين نديده بوديم. با نگراني پرسيديم: اي فرزند بهترين خلق خدا! اي پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم! خداوند ديدگان شما را گريان نسازد، از چه روي اين چنين سخت و سوزناک اشک مي ريزيد؟ کدامين رخداد دل شما را به درد آورده و شما را گريان ساخته است؟ کدامين ماتم و اندوه خاطرتان را تا بدين حد آزرده ساخته است؟ مولايمان امام صادق عليه السلام آهي عميق و غمبار کشيد و فرمود: شگفتا! چه بگويم؟ از کدامين غم دل عقده بگشايم؟ امروز، صبحگاهان، در کتاب جفر [1]  نظر افکندم و در آن

 

 

 

آسايش را بر من نا آرام نموده و راحت قلب مرا ربوده است. سرور من! پنهاني تو مصيبتهاي مرا به اندوهي جاودانه پيوند زده است. مولاي من! نهاني و ناپيدايي تو باعث شده است که من يک به يک ياران خويش را از دست بدهم، تا جايي که جمع دوستانم پراکنده گشته اند. سيد من! هنوز از سختي و سنگيني مصيبتي آسوده نگشته ام که بلايي سنگين تر بر من فرود مي آيد. هنوز اشک ديدگانم خشک نشده و آه سينه ام آرام نگرفته است که دشواريها و بلاهايي فزونتر بر من فرود مي آيند، دشواريهايي که خشم خدايي تو را فزوني مي بخشند، دردهاي جانکاه و توانفرسايي که خاطر لطيف تو را آزرده مي سازند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

و تو اي نوح، بار ديگر براي هدايت آنان بکوش و من در ازاي اين تلاش دوباره، پاداش افزونتري به تو خواهم داد. در ضمن، اين هفت دانه خرما را هم بکار و بدان آن گاه که اين دانه ها رشد کردند و قد بر افراشتند و درخت شدند و بارور گشتند و ميوه دادند، فرج و گشايش و رهايي فرا خواهد رسيد. اين را به پيروان مومن خويش بشارت بده. به آنها بگو که چنين خواهد شد. نوح عليه السلام، به امر خداوند، دانه هاي خرما را در زمين کاشت. روزگاري دراز سپري شد تا دانه ها رشد کردند و نهال گشتند و درختان تنومندي شدند و شاخ و برگ دادند و ميوه بر درختان آشکار شد. پيروان نوح عليه السلام مي پنداشتند که روزگار رهايي فرا رسيده است. آنها منتظر بودند و عده اي که نوح عليه السلام از جانب خداوند به آنها داده بود، عملي شود. اما فرماني تازه از سوي خدا رسيد. وحي آمد که اي نوح، از دانه هاي اين درخت برگير و دوباره آنها را در زمين بکار و باز هم براي هدايت مردم، افزونتر از پيش بکوش و حجت الهي را تمام و کمال به آنها برسان! نوح عليه السلام به پيروان خويش خبر داد که امر فرج و نجات به تعويق افتاده و فرماني تازه از جانب پروردگار رسيده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 219
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 13 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى
در قرآن داریم یعقوب برای یوسف گریه میکرد. یعقوب پیغمبر می دونست که یوسفش کجاست، می دونست سالمه، می دونست که توی کاخه، می دونست و گریه می کرد. ما که نمیدونیم یوسف فاطمه کجاست، چقدر باید گریه کنیم؟ با این اوصاف ما که باید بیشتر از یعقوب گریه کنیم! کی آدرس مهدی عج را بلده؟ کجاست پسر فاطمه؟ ءاَبِرَضوی؟ ءاَم ذی طُوی؟ کجایی آقای من؟ عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ و لا تُری؟ حجت بن الحسن، سخته برای من که همه را ببینم و تو را نبینم. گریه هاتون را برای مهدی بکنید؛ اشکهاتون را برای پسر فاطمه بریزید؛ مهدی غریبه، مظلومه؛ برای یوسف زهرا ناله کنید، اشکهاتون را بیمه ی مهدی کنید؛ قرآن داره با مثال یوسف و یعقوب یاد ما میده. یکی از وظایف ما اینه که گریه هامون بیمه پسر فاطمه بشه. امام زمان میگه اگه تو یاد من باشی من هم یاد تو هستم. اگه تو برای فرج من دعا کنی منم برای سلامتی تو دعا میکنم. اگه یکی از من بپرسه از حسین غریب تر کیه؟ میگم از امام حسین غریب تر مهدی زهراست؛ دلیل هم دارم، حسین سید الشهداست، درست، به مظلومیت شهیدش کردند، درست، اما امام حسین یه ابوالفضل داشت، عباس امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین یه علی اکبر داشت، علی اکبر امام زمان کیه؟ ؛ امام حسین قاسم داشت، جعفر داشت، عون داشت، حجت بن الحسن کی را داره؟ دل امام زمان به کی خوشه؟ آیا دل امام زمان به من شما خوشه؟ ؛ آیا واقعا من و شما برای امام زمان، جای ابوالفضل هستیم؟ ؛ استدلال دوم: از پیامبر تا تولد امام زمان 255 سال طول کشید؛ وتا اول امامت حضرت مهدی 260 سال. 13 تا معصوم مظلومیتشون 260 سال طول کشیده. اما امام زمان به تنهایی 1170 ساله که غریبه. خداییش امام زمان از امام حسین غریب تر نیست؟ هیچ کسی دیگه سراغ امام زمان را می گیره؟ کسی دیگه به فکر امام زمان هست؟ یه کم فکر کن ببین از دیشب تا حالا، تو این 24 ساعته گذشته، چند بار به فکر امام زمانت بودی؟ آقا کجایی؟ چه میکنی؟ آیا از من راضی هستی؟ امام زمان دلش را خوشه من و شما بکنه؟ از پیغام امام زمان خبر دارید؟ در ماه مبارک رمضان پارسال! یکی از علما تو جمکران خدمت امام زمان رسید با 2 واسطه نقل میکنم- امام زمان ع، روز 13 ماه مبارک رمضان، توی مسجد جمکران، میگفت: دیدم چشمهای مهدی فاطمه کوچیک شده، زیر چشمهای امام زمان کبوده، گفتم: آقا چرا به این روز افتادید؟ فرمود: "از بس که شیعه هام گناه میکنن و من را اذیتم می کنند، من از دست شیعه هام به این روز افتادم، من از سنی ها توقع ندارم، من از بهایی ها و زردشتی ها و یهودی ها و مسیحی ها و ... توقع ندارم، اما از بچه شیعه های خودم توقع دارم، شماها که معتقدید که امام زمان هست و یابن الحسن میگید، چرا گناه می کنید؟ شما چرا چشماتون آلوده شده؟ شما چرا شکمهاتون پر از حرام شده؟ شما چرا ربا خوار و نزول خوار شدید؟ شما چرا آبروی منه امام زمان را توی دنیا می برید؟" امام زمان از دست من و تو دلش خونه! سنی ها و بهایی ها و ... که کاری با حجت بن الحسن ندارن. امام زمان فرموده مردم گناه می کنن و من شب تا صبح گریه می کنم و میگم خدایا ببخشش، این گریه کن حسینه، این مشکی پوش حسین منه، این برای مادر کتک خورده ام گریه کرده، به خاطر گریه هاش خدایا ببخشش، من مرتب باید واسطه بشم تا عذاب برای شما نیاد. مهدی برای ما گریه میکنه، چرا ما برای مهدی گریه نکنیم؟ جوانی که شب میخوابه بدون اینکه نیت کنه صبح برای نماز صبح بیدار بشه میتونه بگه من شیعه حجت بن الحسن هستم؟ جوانی که نه اهل نمازه، نه اهل خداست، نه اهل تهجده و خودش را شیعه مهدی میدونه؛ ایا این قلب امام زمان را تکه تکه نمیکنه؟ دختر شیعه که با مانتو میاد و چادر فاطمه را کنار گذاشته، البته الان که دیگه مانتو هم کنار گذاشته شده و با بلوز و شلوار میان بیرون، گذشت حیا، دیگه حیا توی جامعه باقی نمونده! و این خانم هایی که آرایش کرده میان توی خیابان ها، دختری که تا چشمش می افته به یه پسر، نیشش تا بنا گوشش باز میشه، با چشمهاش داره هرزگی میکنه، این دختر شیعه، قلب مهدی فاطمه را تکه تکه نمیکنه؟ این زن هایی که با هفت قلم آرایش توی مجالس نا محرم ها شرکت میکنن، سیلی به حجت ابن الحسن نمیزنه؟ امام زمان از دست کی دلش خونه؟ از دست مسیحی ها، یهودی ها، یا ما شیعه ها؟ برای امام زمان گریه کنید، توبه کنید با گریه کردن هاتون برای امام زمان. تا آنجاییکه قلب مهدی را به دست بیاریم. تا آنجا گریه کنیم که امام زمان به گریه هامون ترحم کنه، یه کاری کنیم برای امام زمان، نه یه نماز درست و حسابی، نه یه دعایی برای فرج امام زمان، هیچ و هیچ به کجا؟ اونهایی هم که نماز میخونن، نمازشون بوی امام زمان نمیده، شما برو نذرها را نگاه کن و ببین چند تا سفره پهن میشه برای سلامتی امام زمان؟ و چند تا سفره پهن میشه که خدا مریضشون را شفا بده؟ خونه دار بشن، ماشین دار بشن و ... . دعاهای مردم را بیاد یکی جمع کنه، ببیند چند تا از دعاها برای امام زمانه؟ آرزوهاتون را از دلتون بریزید بیرون و ببینید چند تا از آرزوهاتون برای امام زمانه؟ امام زمان در دلهای ما غریبه! توی خونه ما غریبه. این بچه ها همه ی شعرهای تلویزیون را حفظن، تمام فوتبالیستها، هنرپیشه ها، همه ی برنامه های تلویزیون را بلد هستن؛ اما آیا میدونن اسم امام زمان چیه؟ کی میاد؟ برای چی نمیاد؟ اینقدر که سریال ها دا دنبال میکنید، و اگر نبینید از چند نفر میپرسید که چی شد؛ آیا هیچ وقت پرسیده اید این جمعه چه خبر؟ از امام زمان چه خبر؟ به اندازه یه سریال برای حجت بن الحسن ارزش قائلیم؟ به اندازه یه مسابقه فوتبال؟ به اندازه یه توپ ورزشی؟ برای امام زمان ارزش قائلیم. شیخ محمود حلبی را خدا رحمت کند، میمرد برای امام زمان، مرحوم کافی شاگرد مرحوم حلبی بود، گریه میکرد و میگفت: امام زمان من را ببخش، چه کنم؟ جامعه من را به اینجا رسونده که این مثال را میزنم، اگه یه مرغ یا یه بوقلمون توی خونه ات باشه، یه روز بیای ببینی نیست و احتمال بدی درب باز بوده و رفته بیرون تا کجا دنبالش میری؟ چند تا محله را میگردی؟ از چند نفر میپرسی؟ این همه ساله که نمیدونی امام زمانت کجاست، کجا تا حالا دنبالش گشتی؟ چرا دلهامون را دادیم به دنیا؟ و از عشق مهدی فاطمه خالی کردیم دلمون را؟ به اندازه یه سند خونه، یا یه چک که اگه گم بشه، همه جا را زیر و رو میکنی، امام زمان را به همین اندازه قبول داری؟ امام زمان دلش خونه، اما خوش به حال اونهایی که به فکرش هستند. روایت داریم جوانهای خوب اخر الزمان، شب با وضو می خوابن، رو به قبله می خوابن، اگه بدونن که برای نماز شب بیدار نمیشن، سر شب نماز شبشون را میخونن، میگه امام زمان خودمو به تو سپردم، میشه شب دستتو روی سینه ام بذاری تکونم بدی تا من یه لحظه جمالت را ببینم؟ صبح بلند میشه و نماز صبحش را میخونه، توی نماز اللهم کن لولیک میخونه، روایت داریم کسی که در نمازش دعای فرج بخونه 90 چیز گیرش میاد، در کتاب موعود نامه یا الفبای مهدویت، تمام مطالب ناب را آقای پونه ای در این کتاب جمع کرده. تا دستت را بلند میکنی و میگی اللهم کن لولیک امام زمان هر جا که باشه، دستش را بلند میکنه میگه خدایا این جوان هر چی میخواهد بهش بده. از دم در که میخواد بره بیرون میگه امام زمان، خودم را به تو سپردم، آقا جان می دانید که توی این جامعه چه خبره، من نمیخوام گناه کنم، اگه بخواهی که گناه نکنی، امام زمان دستت را میگیره. مشکل اینجاست که ما یکرنگ نیستیم، با نماز خون رفیقیم، با عرق خور رفیقیم، تو عروسی بریم رقص و .... را داریم، باید یه جور باشیم، خودمون را دست یک نفر بسپاریم، باید امام زمانی باشیم، آنوقت رفیقهامون را امام زمانی انتخاب میکنیم، قیافه مون را امام زمانی درست میکنیم، نگاه هامون را امام زمانی تنظیم میکنیم، حرف هامون را امام زمانی قرار میدهیم، سر سفره امام زمانی می نشینیم، کارهامون امام زمانی میشه؛ ما یک جور نیستیم، ما همه را می خواهیم با هم داشته باشیم، توی زندگی با شراب فروش و شراب خور رفیقیم و با نماز خون و مومن هاش هم رفیقیم و.... . هم توی پارتی میریم، هم دعای کمیل، هم این طرف میریم هم آن طرف، برای همینه که رشد نمیکنیم، یا زنگی زنگ، یا رومی روم. و الا به هیچ جا نمی رسیم. از این حرف های تند و تیز ناراحت نشید، رفیق اون کسی است که بگه من بهت گفتم، دشمن اون کسی که بگه می خواستم بگم، من دارم میگم ها. ببینید اطرافیان امیرالمومنین چه کسانی هستند، مالک، رشید حجری، میثم، اباذر،کمیل همه ی گلها دور امیرالمومنین هستند، اما اطراف معاویه چی؟ عمرعاص، یزید، مروان و هرچی حرام زاده است دور معاویه جمع هستند. نمی شه آدم پشت سر علی نماز بخونه و سر سفره معاویه بنشینه، نمیشه در آن واحد یک محل هم تاریک باشه هم روشن، یک جور باشیم، یک رنگ، اگر امام حسین را قبول داریم پس در خونه یزید چه کار میکنی؟ تو که تابلوی علی بالای سرت است، چرا مثل معاویه معامله میکنی؟


:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

1. سلام
2. امروز 15 شعبان سال 1431 قمری است. پس از حدود 1300 سال از غیبت امام زمان (ع). و مینویسم . . .
3. آقا جان!
با غیبت تو عالم هزار پاره شد. مردم هزار دسته شدند. دین ها هزار فرقه شدند. و ما هنوز به دین تو تمسک جستیم که می دانیم این راه، راه حق و این روش، تنها روش الهی ست.
آقا جان!
هر روز که از غیبت تو گذشت، بر ظلم افزده شد و از ایمان کاسته. بر کافران افزوده شد و بر پیروانت کاسته. ما را در خیل عاشقانت قرار بده.
آقا جان!
هزار سال که هیچ است. همان طور که پدرانمان حب تو را دردل ما انداختند، ما نیز حب تو را در دل فرزندانمان می اندازیم تا هر اندازه که خدا بخواهد در پرده غیبت، منتظرت باشیم.
آقا جان!
عاشق را صبر، رنج است. اگر ما را عاشق خود بدانی سالهاست که از آتش فراقت می سوزیم. با ظهورت این عاشق دل سوخته را به مرادش برسان.
آقا جان!
آنچه می دانستیم، سعی بر عمل کردن داشتیم و آنچه نمی دانستیم سعی بر آموختن. چیزی در دست نداریم برای تو، جز دعا و حب تو.
آقا جان!
بیا! و این بیا غیر از آن بیا های بی عمل است. این بیا، بیای ملتمسانه است. بیا که بودم به تو محتاج و نبودم به تو محتاج تر است.
آقا جان!
بی تو هیچم و با تو همه چیز. انتظار را بر من شیرین گردان که گرگان راهزن زیادند. ثبت قلوبنا علی دینک...

4. خدایا! ما مشکلاتی داریم که فقط بدست مولایمان و سرورمان آقا صاحب الزمان حل می شود. بارالها فرج امام زمان را نزدیک بفرما. آمین
5. یا مهدی



:: بازدید از این مطلب : 262
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

چرا امام زمان علیه السلام مظلوم است؟
 

امام زمان خود را به یاد آوریم
اگر سخن از مظلومیت و تنهایى به میان آید، بسیارى از ما به یاد امیرالمومنین علیه‏السلام و یا حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام مى‏افتیم. على علیه‏السلام خود در بیان تنهایى‏هایش مى‏فرماید:
"پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ناگاه دیدم که هیچ یاورى جز خانواده خویش ندارم، پس، از مرگ بر آنان ترسیدم و چشمهایم را در حالى که خار در آن بود بستم و با گلویى که استخوان در آن مانده بود، جرعه (حوادث را) نوشیدم." (1)
این نمونه‏اى از حالات کسى است که اول مظلوم عالم لقب گرفته (چنان چه در بعضى زیارتنامه‏هاى حضرتش آمده است(2)) اما عامل اصلى این مظلومیت سنگین و غربت سهمگین، همانا مردمان زمانى و کوتاهى فهم و همتشان در شناخت و یارى حق بود، چنانچه امام علیه‏السلام خود خطاب گروهى از آنان فرمود:
"چقدر دوست داشتم که هرگز شما را نمى‏دیدم و نمى‏شناختم، همان شناختنى که مرا این چنین ملول و غمگین ساخت. خدایتان بکشد که این قدر خون به دل من کردید و سینه مرا از خشم لبریز ساختید و کاسه‏هاى غم را جرعه جرعه به من نوشاندید."(3)
راستى! مسلمانان چه کردند که على با آن همه لطف و رافت نسبت به افراد تحت حکومتش، این چنین از خشم سخن مى‏گوید؟ او از غم مسلمانانى که شاید در گوشه‏اى از کشور اسلامى سر گرسنه بر زمین گذارد، حتى از زنان خشک نیز خود را سیر نمى‏کرد، پس چگونه تا این حد از مسلمانان به تنگ آمده است و کار تا آنجا رسید که به لحن نفرین فرمود:
"خدایا من اینان را خسته کردم و آنها نیز مرا خسته نمودند و از من ملول شدند و مرا نیز ملول ساختند، پس به جاى آنان افراد بهترین به من عنایت کن و به جاى من، شخصى شرور را بر آنها مسلط فرما."(4)
راستى! آیا مظلومیت امیرالمومنین علیه‏السلام در دورانى سى ساله پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله و غربت حضرتش در میان مسلمانان آن دوره بیشتر بود، با غربت و مظلومیت امام زمان علیه‏السلام در دوران حدود یکهزار و صد ساله غیبت کبرى؟ و آیا رفتار شیعیان در ن دوران‏ها بهتر از عملکرد مسلمانان آن دوره بوده یا احیانا بدتر؟ نخست براى آن که یادآورى‏اى از نقش محورى وجود مقدس حضرت ولى عصر عج در حیات مادى و معنوى ما شیعیان و میزان توجه آن جناب به معتقدان حضرتش شده باشد، نمونه‏هایى را ذکر مى‏کنی امام زمان علیه‏السلام حدود هزار سال قبل در ضمن نامه‏اى به شیخ مفید (ره) به شیعیان خود چنین خطاب فرمود:
"ما بر خبرهاى شما احاطه داریم و چیزى از حوادث واقع بر شما از ما مخفى نیست... ما در مراقبت نسبت به شما کوتاهى نمى‏کنیم و توجه به شما را از یاد نمى‏بریم که اگر چنین نبود گرفتارى‏ها بر شما فرومى بارید و دشمنان ریشه شما را مى‏کندند."(5)
سید بن طاووس از علماى بزرگ شیعه در قرن یازدهم هجرى مى‏گوید: سحرگاهى در سرداب مطهر سامرا، (که منزل شخصى امام زمان علیه‏السلام است) صداى حضرت را شنیدم که چنین با خداوند نجوا مى‏نمود.
"خداوندا شیعیان ما گناهانى را مرتکب شده‏اند... اگر این گناهها بین تو و آنهاست، از آنان درگذر که ما به این کار خشنود مى‏شویم و آنچه از گناهان در بین خود آنهاست، ایشان را از یکدیگر راضى و میانشان روابط نیکو برقرار فرما... و آنان را به بهشت وارد و از جهنم رنما و در کنار دشمنان ما مورد خشم خود قرارشان مده."(6)
اینها نمونه‏اى است از شدت توجه و دلسوزى امام زمان - عجل الله فرجه - نسبت به شیعیان، اما طرف دیگر رابطه و توجه شیعیان به امام خود چگونه است؟ امام علیه‏السلام آن نور خدایى است که هرکس هدایت شود، به واسطه اوست و به وسیله آن حضرت هم و غمها از مومنین برطرف مى‏شود، باب فیضى است که خیرات از آن طریق به بندگان عنایت مى‏شود، فریادرس هر درمانده‏اى است که او را بخواند و رحمت بیکران است.(7) اینها و دهبیه این عبارت در متون دینى ما وارد شده و چنین مقاماتى تشریفات و تعارفات نیست، بلکه واقعیات عالم است. خداوند خواسته که نظام عالم بر چنین نقشه‏اى استوار باشد، همان طور که فى المثل در توصیف شب قدر، قرآن کریم تصریح مى‏کند بر آن که ملایک همه امور را نازل مى‏د که نشان از طى مرحله‏اى از تقدیر امور عالم در آن شب دارد. امیرالمومنین علیه‏السلام به ابن عباس فرمود:
"شب قدر هرساله وجود خواهد داشت و تقدیرات یک سال در آن نازل مى‏شود و براى این کار زمامدارانى پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواهند بود که من و یازده نفر از فرزندانم یعنى ائمه‏اى که ملائکه با آنان سخن مى‏گویند، هستیم."(8)
در زمان ما در هر شب قدر، فرشتگان بر حضرت ولى عصر علیه‏السلام نازل مى‏شوند و تقدیرات همگان رقم زده مى‏شود حتى آنان که حضرت را نمى‏شناسند، یا مى‏شناسند ولى فراموشش کرده‏اند، اما قطعا کسانى که رابطه خود را برقرار داشته‏اند مورد عنایت خاص خواهند بود. وه راه جفا و بى مهرى با امام خود در پیش گرفته باشند، از هدایت و حسن تقدیر و دستگیرى در گردنه‏هاى خطرناک حوادث کم بهره خواهند بود مگر به بیانات مختلف به ما نفرموده‏اند که:
"هر صبح و شام متوقع فرج امامتان باشید."(9)
انتظار فرج تنها این نیست که به وظایف دینى خود در بعد فردى و حتى اجتماعى عمل کنیم، ما اگر تمام فروع دینى را صحیح به جا آوریم، ولى ارتباط فردى و روحى با امام زمان نداشته باشیم، منتظر نیستیم.
یک رکن اساسى در تشیع ارتباط تنگاتنگ روحى و معنوى با امام هر زمان بالاخص و با سایر حضرات معصومین علیهم‏السلام در رتبه بعد است. این که در حدیثى از امام جواد علیه‏السلام نقل شده است:
"امام منتظر بعد از آن یادش مرده باشد قیام خواهد کرد."(10)
زنگ خطرى براى ماست. آیا این یهود و نصارى هستند که امام زمان را فراموش مى‏کنند و یا شیعیان؟ تاکید ما در این مختصر بر آن است که توجه موسمى و مراسمى که هر از چندگاه از جمله در ایام ولادت امام زمان علیه‏السلام در بین شیعیان متداول است با همه ارج و ارزش آن، تنها گوشه‏اى از توجه و یادى است که باید نسبت به آن حضرت داشته باشیم. امام زمان علیه‏السلامشواى هر لحظه و واسطه دمادم فیض و هدایت الهى بر ماست و باید توجه به او در متن زندگى و شیعه گرى ما باشد.

علت طولانى شدن دوران غیبت چیست؟
امام زمان خود را به یاد آوریم
آن حضرت خود، در حدود هزار سال پیش در نامه‏اى خطاب به شیخ مفید(ره) چنین فرموده است:
"اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعت به آنان عنایت کند- در وفا به پیمانى که با ما دارند، یکپارچگى و همدلى داشتند، هرگز میمنت و فیض ملاقات ما از آنها تاخیر نمى‏افتد و بزو سعادت دیدار ما با معرفتى کامل و شناختى راستین نصیبشان مى‏شد. و هیچ چیز ما را از ایشان دور نساخته، مگر آن دسته از کردارشان که بر ما خوشایند نیست و از ایشان توقع نداریم!"(11)
تعبیر حضرت در عبارات بالا که شرط دیدار را اجتماع و وحدت دلها بر پیمان با ایشان دانسته‏اند، نشان مى‏دهد که منظور از فیض ملاقاتى که وعده داده شده است، تشرفات شخصى و فردى نیست؛ زیرا این توفیق براى هر کسى که داراى شرایط لازم باشد، رخ خواهد داد و متوقف بر همى با دیگران نیست. بلکه امام علیه‏السلام وعده داده‏اند که اگر دلهاى شیعیان در توجه و آمادگى نسبت به ولایت آن حضرت همسو باشد، ظهور به تاخیر نخواهد افتاد. و اکنون ده قرن از این سخن مى‏گذر جامعه شیعى باید دایما متذکر باشد که گمشده‏اى دارد. البته او از ما پنهان است، ولى ما از او غایب نیستیم. یار نزدیکتر از من به من است وین عجب‏تر که من از وى دور در عبارتى از امام باقر علیه‏السلام چنین دستور داده شده است:
".. اگر روزى امامى از شما پنهان شد، به درگاه الهى استغاثه کنید، بر همان سنتى که داشته‏اید باقى بمانید و همانها را که دوست داشته‏اید، دوست بدارید و با همانها که بغض داشته‏اید، بغض ورزید که(در این صورت) فرج بسیار نزدیک خواهد بود."(12)
به ما دستور داده شده است که در فقدان و غیبت امام خود استغاثه و التماس کنیم تا خداوند حجت خود را ظاهر کند به این عبارات دعاى ندبه توجه کنید که خطاب به حضرت صاحب‏الزمان عرضه مى‏داریم:
"مولاى من، تا کى سرگردان تو باشم؟ تا کى و با چه کلامى تو را بخوانم و با تو درد دل کنم؟ بر من سخت است که از سوى غیر تو پاسخ داده و مورد لطف قرار گیرم. بر من سخت است که بر (غربت و هجران) توبگریم، ولى دیگران تو را واگذارند. بر من دشوار است که بر خلاف همه غافلان از حضرتت، دشوارى(طاقت‏فرساى غیبت) تنها بر تو سنگینى کند. آیا یاورى هست که به همراهى او ناله و زارى را ادامه دهم؟ آیا کسى هست که از دورى امام زمان بى‏تاب شده باشد، تا در خلوتهایش من نیز همراه او بى‏تابى او شوم؟ آیا چشمى را از دورى یار، خار فرو رفته تا چشم من نیز با آن همدرد شود؟ آیا اى پسر پیامبر، راهى براى دیر تو هست؟ آیا بزودى روز جدایى ما به فرداى وصالت مى‏رسد تا بهره‏مند شویم؟ پس کى بر چشمه‏هاى سیراب کننده تو راه خواهیم یافت، تا از تشنگى نجات یابیم."
شیعه باید با امام زمانش مانوس باشد، و با یاد او سر کند باید دایما عهد دلدادگى و آمادگى خود را با حضرتش تازه نماید.(دعاى عهد که در مفاتیح‏الجنان نقل شده، داراى همین مضمون است). ما باید بدانیم و به فرزندانمان بیاموزیم که امام زمان اگر چه دیده نمى‏شود، ولى نور الهى که هر هدایت شده‏اى به برکت او راه مى‏یابد و با برکتش از مومنین رفع گرفتارى‏ها مى‏شود، آن حضرت است. امام زمان فریادرس و رحمت بیکران است. و لذا در زیارت با این بی او سلام مى‏کنیم:
"سلام بر تو اى پرچم برافراشته و علم فروریزنده و فریاد و رحمت گسترده."(13)
امام زمان علیه‏السلام در دوران غیبت خود نیز "علم منصوب" و پرچم به اهتزاز درآمده‏اى است که اگر در دیدرس ما قرار نگیرد و غافل از او باشیم، از هدایت بسیار فاصله داریم واگر غیبت او باعث فراموش کردن حضرتش در میان ما نشود، مصداق این مژده پیامبر اکرم صلى‏الله علیه و آله هستیم که فرمود:
"قسم به خدایى که مرا به حق برانگیخت، پایداران در اعتقاد به او در زمان غیبتش گرانبهاترین انسانها هستند."(14)
و امیرالمومنین علیه‏السلام بشارت داده است:
"هر کس به دلیل طولانى شدن غیبت مهدى دل سخت نشود و بر دین خود پایدار بماند، در قیامت با من و هم درجه با من خواهد بود." (15)
بدانیم و به جوانانمان بیاموزیم که در روزگار تنگناهاى معنوى و مادى، ما شیعیان بى‏پناه و تنها نیستیم؛ بلکه پدرى مهربان داریم که بسیار به آنها نزدیک و مطلع از احوال ماست، اگر از صمیم قلب او را بخوانیم و دست به دامان پرمهرش زنیم، جواب رد نمى‏دهد که "انه کریم من اولاد الکرام" بزرگوار است و بزرگزاده.
در پایان به عنوان حسن ختام و یادآورى یکى از متون فراوانى که در کتب ادعیه و روایات ما براى توجه به مقام منیع حضرت ولى‏عصر - عجل‏الله فرجه- آمده است، جملاتى از دعاى "استغاثه به امام زمان علیه‏السلام" را (که در مفاتیح‏الجنان نیز آمده است) ذکر مى‏کنیم:
"سلام تام و کامل و فراگیر خداوند بر حجت الهى و ولى او در زمین و جانشین او در میان خلق و بندگانش، فرزند نبوت و باقى مانده از عترت(طاهرین) و برگزیدگان خاص خداوند...
سلام بر تو، خداوند وعده پیروزى و ظهور تو را هر چه زودتر محقق فرماید... مولاى من! خواسته من این است که [آن گاه حاجت خود را، هر چه که هست بیان مى‏کنى و ادامه مى‏دهى] پس در رسیدن من به این خواسته شفاعت فرما. من براى برآورده شدن حاجتم به سوى تو توجه نمودم، را مى‏دانم که در درگاه الهى شفاعت تو پذیرفته و مقامت بس بلند است. "
به دیگران بیاموزیم که در روزگار تنگناهاى معنوى و مادى، ما شیعیان بى‏پناه و تنها نیستیم؛ بلکه پدرى مهربان داریم که بسیار به ما نزدیک و مطلع از احوال ماست.
پى‏نوشت:


1- نهج البلاغه، خطبه 26
2- بحارالانوار 265/100
3- نهج البلاغه، خطبه 27
4- نهج البلاغه، خطبه 25
5- احتجاج 495/2
6- بحار الانوار 177/53
7-السلام علیک یا نورالله الذى یهتدى به المهتدون و یفرج به عن المومنین (زیارت امام زمان علیه‏السلام در روز جمعه) یا باب الله الذى منه یوتى (دعاى ندبه)السلام علیک... الغوث و الرحمة الواسعه (زیارت حضرت ولى عصر که با عبارت "سلام على آل یس" شروع مى‏شود
8- کمال الدین، باب 26، ح19
9- غیبت شیخ طوسى /457
10- کمال الدین 378/2
11- احتجاج طبرسى 325/2.
12- کمال‏الدین، باب 32، ح 8.
13- "السلام علیک یا نورالله الذى یهتدى به المهتدون و یفرج به عن‏المومنین." مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان علیه‏السلام در روز جمعه
14- "السلام علیک ایهاالعلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة" مفاتیح الجنان، زیارت آل یس
15- کمال الدین، باب 25، ح 7.
16- کمال الدین، باب 26، ح 14.



:: بازدید از این مطلب : 167
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

www.asre-rahai.comاز ویژگیهاى امام دوازدهم (عج) که در روایات اهل بیت علیهم السّلام مورد تأکید قرار گرفته غیبت آن حضرت است ، اما راز این غیبت چیست .نخستین معنی غیبت این است که آن حضرت در درون جوامع بشرى زندگى نمى کند و در دسترس مردم نیست  تا مانند دیگر انسانهاى عادى هر کس خواست او را ببیند و آشنا و بیگانه و دوست و دشمن او را ملاقات کنند . دومین معناى غیبت این است که حضرت مهدى در میان همین جامعه و همین انسانهاست اما به قدرت خدا هرگاه اراده کند از برابر دیدگان آنان غایب مى شود و دیدگان مردم  او را نمى بینند ، همانگونه که موجودات دیگرى چون فرشتگان و ارواح  را  با اینکه به نص قرآن شریف همه در میان ما هستند و در این جهان موجودند، دیده نمی شوند.سومین معناى غیبت این است که آن حضرت در میان مردم و جامعه زندگى مى کنند و حتى بنا بر روایاتى افراد جامعه آن حضرت را رؤیت مى کنند در حاليکه وى را نمى شناسند.آنچه بدیهى ست و بنا بر احادیث ضرورى است اینکه معناى نخست بطور کلى و عمومى قابل پذیرش نیست. چه آنکه او ولى خدا و هادى و راهنماى حق خواهان است در نتیجه مى بایست به هنگام بروز ضرورتها و مصلحتها در جامعه مؤثر باشد، زیرا او براى انسان و هدایت او مأموریت یافته است. لذا آنچه از احادیث ائمه استفاده مى شود، آمیزه اى از معناى دوم و سوم است. هم هست ( براى مشتاقان سالک) و هم نیست، ( در نظر ظالمان و بد خواهان( .

خداوند در قرآن مى فرماید "وجعلنا من بین أیدیهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون" ، وما در برابر آنان دیوارى کشیدیم و در پشت سرشان (نیز) دیوارى و بر دیدگانشان نیز پرده اى افکندیم تا نتوانند بنگرند و ببینند.(اى پیامبر!) هنگامى که تو قرآن تلاوت نمایى، ما میان تو و آنانى که به قیامت ایمان ندارند، پرده اى ستبر قرار مى دهیم.

 

 

آنچه از منابع حدیثى و تاریخى بدست مى آید این است که خداوند در طول تاریخ بر سنتى استوارهمیشه اصرار داشته است و در میان هر قوم و ملتى آنرا به حرکت آورده و به گونه اى عینیت بخشیده است و آن پنهان سازى معلمان و مربیان راستین بشریت از دیده ها بوده است. از این قانون ژرف امت اسلام نیز استثنا نبوده و به غیبت آخرین امام خود گرفتار آمده است.

 

 

هرگاه گروهى از شیعیان اطراف یکى از امامان معصوم گرد آمده، از خرمن علمش خوشه اى چیده اند، بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه آنها شعله ور شده، با تمام نیرو براى خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته اند.هنگامى که به روایات پیامبر و اهل بیت در مورد امام عصر مى نگریم ، به این نکته تصریح شده است که حکمت غیبت طولانى آن وجود گرانمایه به فرمان خدا، صیانت از جان گرامى و حیات پر برکت او براى تحقق یافتن نویدها و بشارتهاست.چرا که ما مى دانیم دو رژیم سیاهکار عثمانى و عباسى و دیگر حکمرانان خودکامه اى که طى قرون و اعصار در کشورهاى اسلامى بویژه خاورمیانه حکومت مى کردند، همواره تمامى تلاش و کوشش ارتجاعى خود را در راه از میان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانى بکار گرفتند، بویژه پس از دریافت این حقیقت که او طبق آیات و روایات همان اصلاحگر پر شکوهى است که پایه هاى قدرت ظالمانه آنان را به لرزه در خواهد آورد و کاخ بیداد ایشان را منهدم مى سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمین آنان باز خواهد داشت.هجوم و پیگیرى در پیدا کردن مهدى ایجاب مى کرد تا براى نگهدارى جان باقیمانده سلسله امامت ، سلاله نبوت، و مصلح بزرگ بشریت اقدامى بس جدى به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیارى وجود دارد. یکى از علتهاى ظاهرى و ملموس آن همین چگونگى و پیشامد بود، که از سوى دشمنان طراحى شد، و امر عظیم «غیبت» را در پى داشت. در احوالى که یاد شد ضمن مقارناتى زمینه ناپدیدى امام از نظرها فراهم آمد و دوازدهمین هادى، به فرمان الهى و به قدرت و حکمت خدائى از نظرها پنهان شد.

 

 

دیگر از راز و رمزهاى پیچیده نهان زیستى امام مهدى بازشناسى ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه هاى مختلف جامعه بشرى است. چرا که قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید، از این روست که بازگشت این نعمت  به هنگام ظهور به خورشیدى که از کرانه غروب خود سر بر آورد، تشبیه شده است .و این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت نشأت گرفته از امور اجتماعى بسیارى است که یکى از مهمترین آنها بى توجهى و قدرنشناسى از مقام ولایت، امام معصوم زمان وکناره گیرى از دریاى بى کران دانش ، حکمت و معارف او و روى آورى به مظاهر پوچى و تباهى است و بدین علت است که چنین گوهرى از کفها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز نمی گردد.

 

 

امتحان و آزمایش یکى از حکمتهاى غیبت ولى زمان است که خود از سنتهاى الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایشهاى مختلفی به بوته امتحان مى سپارد، از این رو کسانى که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدى  آورده است، ایمان بیاورند، دیگر طولانی شدن غیبت آن گرانمایه،  از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل ناپذیر آنان نمى کاهد .

 

تغییرات فرهنگى و روانى در دوران غیبت :   

از جمله اسرار غیبت امام آن است که در دوران غیبت ملل جهان به تدریج براى ظهور آن مصلح حقیقى و سامان دهنده وضع بشر آمادگى علمى و اخلاقى و عملى پیدا کنند، زیرا ظهور آن حضرت مانند ظهور پیامبران و دیگر حجتهاى خداوند نیست که بر پایه اسباب و علل عادى باشد، چرا که روش آن بزرگوار در رهبرى جهان مبنى بر حقایق ، حکم به واقعیات ، ترک تقیه و شدت در امر به معروف و نهى از منکر، مؤاخذه سخت از کارگزاران و صاحب منصبان ، رسیدگى به کارهاى آنها است، که انجام این امور نیاز به تکامل علوم ، معارف، رشد فکرى و اخلاقى بشر دارد، بطورىکه زمینه عالمگیر شدن تعالیم اسلام و جهانى شدن حکومت قرآن فراهم باشد.

 

 

یکى دیگر از رازهاى غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگى است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خود آشکار شود که تا چه حد در راه دین ، مذهب، آئین و کیش خود استقامت و پافشارى مى توانند کرد تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند، با امتحان باید خوب از بد، کافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زیبا جدا، ایمان مؤمنین محکم شود و شک و شبهه ای باقى نماند و حجت الهى بر خلق تمام شود.

بازشناسى مؤمن از کافر :

آزمایش مردم :

قدرشناسى :

حفظ جان امام علیه السّلام :

فلسفه غیبت :



:: بازدید از این مطلب : 181
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

وظايف منتظران ظهور
در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام) منتظران آن حضرت چه وظايفى بر عهده دارند؟

 

در تفكر شيعى انتظار موعود به عنوان يك اصل مسلّم پذيرفته شده، و از آن به عنوان برترين اعمال ياد شده و تأكيد شده است كه منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا مأيوس نباشيد (به جهت طولانى شدن غيبت) چرا كه بهترين اعمال در پيش خداوند انتظار فرج است.
از بررسى اخبار و روايات معصومين(عليهم السلام)وظايفى چند در عصر غيبت براى منتظران استفاده مى شود:
1 ـ شناخت حجت خدا و امام زمان (عليه السلام): مهم ترين وظيفه ى يك فرد منتظر تلاش براى كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام زمان (عليه السلام) است; چرا كه انسان بدون شناخت امام و منزلت او نمى تواند وظيفه ى خود را در رابطه ى با او تشخيص دهد. در روايت آمده است:
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية».
 «هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.»
2 ـ تهذيب نفس و كسب فضايل اخلاقى (خود سازى فردى): منتظر واقعى هميشه در صدد كسب فضايل اخلاقى و آراسته شدن به صفات خوب انسانى است.
3 ـ تلاش براى اصلاح جامعه (خود سازى اجتماعى): تلاش براى برطرف كردن مفاسد اجتماعى از طريق امر به معروف و نهى از منكر و اهتمام براى تربيت نسل مهذّب و كارا و خلاصه آماده سازى زمينه براى ظهور امام زمان (عليه السلام)يكى از وظايف منتظر واقعى است، چون تا زمينه ى ظهور فراهم نگردد امكان ظهور امام زمان (عليه السلام)ميسر نخواهد شد.
4 ـ كسب آمادگى هاى فكرى و فرهنگى و نظامى براى يارى امام زمان (عليه السلام): چرا كه آن حضرت پس از قيام به يارانى نياز دارند كه حداقل در يكى از عرصه ها بتواند مفيد واقع گردد.
5 ـ توبه از گناهان
6 ـ اطاعت و پيروى از نايبان امام زمان (عليه السلام): همان طور كه مى دانيم در زمان غيبت امام زمان (عليه السلام) مردم موظفند در تمام كارها و حوادث، به توصيه ى ائمه ى اطهار(عليهم السلام)بويژه امام زمان (عليه السلام) به فقهاى جامع الشرايط ـ كه نواب عام آن حضرت هستند ـ مراجعه كنند و به احكامى كه آن ها طبق موازين شرعى صادر مى كنند، عمل نمايند.
7 ـ دعا براى سلامتى امام زمان (عليه السلام) و تعجيل فرج ايشان: منتظر واقعى در هر صبح و شام با خلوص نيت از پيشگاه خداى مهربان سلامتى و ظهور امام زمان (عليه السلام)را درخواست مى نمايد.
8 ـ صدقه دادن براى سلامتى امام زمان (عليه السلام)
9 ـ انجام اعمال عبادى مانند خواندن نماز و قرآن، زيارت نمودن به نيابت از امام زمان (عليه السلام)
10 ـ توجه به اماكنى كه مورد عنايت امام زمان (عليه السلام) است نظير مشاهد مشرفه، مسجد سهله، مسجد جمكران و ...
11 ـ توسل به امام زمان (عليه السلام) و زيارت آن حضرت با زيارت ها و دعاهايى كه در كتب ادعيه مانند مفاتيح الجنان آمده و از آن جمله موارد ذيل است:
الف) دعاى عهد كه هر روز صبح بعد از نماز خوانده مى شود: اللهم رب النور العظيم و رب الكرسى الرفيع ... ،
ب) دعاى اللهم عرفنى نفسك فانك لم ان لم تعرفنى نفسك ... اين دعا در عصر روز جمعه خوانده مى شود،
ج) دعاى كه براى برآورده شدن حاجات ذكر شده است و با اين عبارت شروع مى شود: الهى عظم البلاء و برح الخفاء ...،
د) دعا براى سلامتى امام زمان (عليه السلام): اللهم كن لوليك الحجة ابن الحسن ...،
هـ) دعاى حضرت مهدى (عليه السلام) كه با اين عبارت آغاز مى شود: اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المصيبته ...،
و) زيارت آل ياسين.
جهت توضيح بيشتر به كتابهاى (وظيفة الانام) و (شيوه هاى يارى قائم آل محمد عليه السلام) مراجعه شود
تعجيل ظهور

چه چيزهايى موجب نزديكتر شدن ظهور امام زمان (عليه السلام) مى شود؟
زمان ظهور امام زمان (عليه السلام) را خدا مى داند و ما در حالى كه بايد زمينه هاى نزديكتر شدن ظهور را فراهم كنيم، نبايد در ظهور تعجيل نمائيم. در دعايى كه در غيبت امام
 زمان (عليه السلام) آمده مى خوانيم:
 «  انت العالم غير المعلّم بالوقت الذى فيه صلاح امر و ليك فى الاذن له باظهار امره و كشف سرّه فصبرنى على ذلك حتى لا احب تعجيل ما  اخرّت ولا تأخير ما عجلت » 
 « اى خدا تو دانايى ـ بدون معلم و بدون آنكه كسى به تو خبر داده باشد ـ به وقتى كه در آن صلاح ولىّ تو باشد كه به او اجازه دهى براى آشكار كردن امرش و برطرف كردن پرده او، پس مرا صبر عطا كن تا نخواهم تعجيل آنچه را تأخير نمودى و نه تأخير آنچه را تعجيل كنى. »
امام زمان (عليه السلام) براى برقرارى عدالت در سراسر جهان، ايجاد حكومت واحد جهانى، برافراشتن پرچم توحيد در تمام مناطق كره زمين و حاكميت دين اسلام بر تمامى اديان، ظهور و قيام خواهند فرمود و هر آنچه زمينه تحقق اين اهداف بلند را آماده سازد، موجب نزديكى ظهور حضرت مى شود.
پس برقرارى حكومت اسلامى در جامعه به تحقق اهداف قيام حضرت مهدى (عليه السلام) كمك مى كند و زمينه اى براى ظهور خواهد بود و در نزديكى ظهور نقش دارد.
يكى ديگر از نكاتى كه نقش بالايى در نزديكى ظهور دارد، دعا براى فرج امام زمان (عليه السلام) است.
در توقيعى كه از ناحيه مقدسه توسط «محمد بن عثمان» صادر شده است، امام زمان (عليه السلام) مى فرمايند:
«اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم» براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد، كه در آن فرج شما هم هست.
در مورد فرج دعاهاى متعددى در كتب ادعيه (مفاتيح الجنان) آمده است. پس نه تنها بايد براى تعجيل فرج دعا كرد، بلكه زياد بايد دعا نمود، كه دعا موضوعيت دارد و در تعجيل فرج نقش دارد، چون دعا يكى از مقدرات الهى است كه در تغيير قضاى الهى تأثير مى گذارد، در روايتى كه از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است، حضرت مى فرمايند:
 « الدعاء يردّ القضاء بعد ما ابرم البراماً فاكثر من الدعاء »
«  دعا قضاى حتمى را بر مى گرداند، پس زياد دعا كن.  »
آگاهى امام زمان (عليه السلام) از اعمال ما

 آيا امام زمان (عليه السلام) از اعمال و رفتار ما آگاه هستند؟
بنابر آنچه در قرآن مجيد و روايات معصومين(عليهم السلام)آمده است، همه ى ائمه و از جمله امام زمان (عليه السلام) از اعمال و رفتار ما آگاه هستند.
قرآن مجيد مى فرمايد:
( وقل اعملوا فسيرى الله عملكم ورسوله والمؤمنون ... ) سوره توبه ، آيه  105.
 بگو: هر عملى مى خواهيد انجام دهيد، پس خدا، رسولش و مؤمنان عمل شما را مى بينند ...
در رواياتى كه در تفسير آيه آمده است، گفته شده كه مراد از مؤمنان در اين آيه ائمه ى معصومين(عليهم السلام)هستند. پس اصل آگاهى امام زمان (عليه السلام) از اعمال و رفتار ما امرى مسلّم است، ولى چگونگى حصول اين عمل از راه هاى مختلفى است از جمله:
1 ـ خداى تبارك و تعالى به ايشان چشمى داده است كه همه چيز را مى بينند. حضرت عيسى (عليه السلام) ـ كه بعد از ظهور امام زمان (عليه السلام)مى آيد و پشت سر آن بزرگوار نماز مى خواند ـ طبق گفته ى قرآن مجيد از آنچه مردم در خانه هايشان ذخيره كرده بودند و آنچه مى خوردند خبر مى داد، بدون اين كه آن ها را در ظاهر ديده باشد سوره آل عمران، آيه 49. با توجه به اين كه مقام حضرت مهدى (عليه السلام) از حضرت عيسى (عليه السلام) بالاتر است، پس حتماً از اعمال و رفتار ما آگاهى دارد.
2 ـ ملائكه بر امام زمان (عليه السلام) نازل مى شوند و نامه ى اعمال بندگان را به حضرت مهدى (عليه السلام) عرضه مى كنند. در روايات آمده است كه هفته اى دو بار نامه ى اعمال بندگان به امام زمان (عليه السلام) عرضه مى شود. در برخى از روايات مى خوانيم كه در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه نامه ى اعمال بندگان به حضرت عرضه مى شود
 « ان الاعمال تعرض على النبى (صلى الله عليه وآله وسلم) فى كل اثنين و خميس فيعلمها وكذلك تعرض على الائمة (عليه السلام) فيعرفونها ».
 بحارالانوار، ج 5، ص 329.
3 ـ ملائكه بر حضرت نازل مى شوند و اين علوم را بر ايشان القا مى كنند. غير از اين راه ها، ممكن است راه هاى ديگرى هم باشد كه ما از آن ها بى خبريم. البته اين علم و آگاهى حضرت، به اعمال و رفتار ظاهرى ما منحصر نمى شود، بلكه آن بزرگوار از نيت هاى ما هم آگاه است


دعای عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ الْنُّورِ العَظيمِ وَرَبَّ الكُرْسِيّ الرَّفِيعِ وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ومُنْزِلَ التَّوْريةِ وَالْأنْجِيلِ وَالزَّبُورِ وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَروُرِ وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالْأنْبياءِ وَالْمُرْسَلِينَ اَللّهُمَّ إِنّي اسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَرِيمِ وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ ياحَيُّ ياقَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأرضُونَ وَبِإسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الأَوّلوُنَ والآخِروُنَ ياحَيّاً قَبْلَ كُلَّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَياحيّاً حينَ لاحَيَّ يامُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الْأَحياءِ ياحَيُّ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانا اَلإمامَ الهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بِأمْرِكَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ الطّاهِريِنَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارقِ الْأرْضِ وَمَغارِبها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها وَعَنّي وَعَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللّهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وَأَحاطَ بِهِ كِتابُهُ اَللّهُمَّ إنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبِيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعقْداً وَبَيْعةً لَهُ في عُنُقي لا اَحُولُ عَنْها وَلا أَزُولُ أبَداً اَللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنصارِهِ وَاَعْوانِهِ وَالذَّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ إِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ والْمُمْتَثِلينَ لأوامِرِهِ وَالْمُحامِينَ عَنْهُ وَالسّابِقينَ اِلى إِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللّهُمَّ إنْ حالَ بَيْني وبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَني شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي في الْحاضِرِ وَالْبادي اَللّهُمَّ اَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ والْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ واكْحُلْ ناظِري بِنظْرَةٍ مِنّي إلَيهِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَاَوُسِعْ مَنْهَجهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ واعْمُرِ اللّهُمَّ بهِ بِلادَكَ وَاَحْي بِهِ عبادَكَ فَإنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ فَاظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَاَبْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسْولِكَ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلّمَ حَتّى لايَظْفَرَ بِشْي‏ءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلاّ مَزَّقَهُ وَيُحِقَّ الْحَقَّ ويُحَقّقَهُ وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلوُمِ عِبادِكَ وَنَاصِراً لِمَنْ لايَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْركَ وَمُجدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْكامِ كِتابِكَ وَمُشَيّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَسُنَنِ نَبِيّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمِّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدينَ اَللّهُمَّ وَسُرَّ نَبِيّك مُحَمَّداً صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ الَلّهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هِذهِ الْاُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَعجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قريباً بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمين
.
دعای اللهم عرفنی نفسک
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف رسولک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی
.
دعای اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ

اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الاَْرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اُولِي الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ  اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ .
.
دعا برای سلامتی آقا امام زمان
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
.
دعای حضرت مهدی (ع)
اَللّـهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ، وَسَدِّدْ اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ، وَامْـلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ، وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ، وَاكْفُفْ اَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ، وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ، وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِيبَةِ، وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصيحَةِ، وَعَلَى الْمُتَعَلِّمينَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ، وَعَلَى الْمُسْتَمِعينَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ، وَعَلى مَرْضَى الْمُسْلِمينَ بِالشِّفاءِ وَالرّاحَةِ، وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّأفَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَعَلى مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكينَةِ، وَعَلَى الشَّبابِ بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ، وَعَلَى النِّساءِ بِالْحَياءِ وَالْعِفَّةِ، وَعَلَى الاَْغْنِياءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ، وَعَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ، وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ، وَعَلَى الاُْسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ، وَعَلَى الاُْمَراءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ، وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّيرَةِ، وَبارِكْ لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِي الزّادِ وَالنَّفَقَةِ، وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ، بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
.
دعای توسل
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يا اَبَا الْقاسِمِ يا رَسُولَ اللهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا عَلِيَّ بْنَ اَبي طالِب، يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا فاطِمَةَ الزَّهْراءُ يا بِنْتَ مُحَمَّد يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يا سَيِّدَتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهَةً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعي لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا مُحَمَّد يا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ اَيُّهَا الُْمجْتَبى يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا عَبْدِاللهِ يا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الشَّهيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يا زَيْنَ الْعابِدينَ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا جَعْفَر يا مُحَمَّدَ، بْنَ عَلِيٍّ اَيُّهَا الْباقِرُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا عَبْدِ اللهِ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد، اَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَر، اَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِيَّ بْنَ مُوسى اَيُّهَا الرِّضا يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا جَعْفَر يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ اَيُّهَا التَّقِيُّ الْجَوادُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد اَيُّهَا الْهادِي النَّقِيُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا اَبا مُحَمَّد يا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، اَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِيُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ، يا وَصِيَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ .
يا سادَتي وَمَوالِيَّ اِنّي تَوَجَّهْتُ بِكُمْ اَئِمَّتي وَعُدَّتي لِيَوْمِ فَقْري وَحاجَتي اِلَى اللهِ، وَتَوَسَّلْتُ بِكُمْ اِلَى اللهِ، وَاسْتَشْفَعْتُ بِكُمْ اِلَى اللهِ، فَاشْفَعُوا لي عِنْدَ اللهِ، وَاسْتَنْقِذُوني مِنْ ذُنُوبي عِنْدَ اللهِ، فَاِنَّكُمْ وَسيلَتي اِلَى اللهِ وَبِحُبِّكُمْ وَبِقُرْبِكُمْ اَرْجُو نَجاةً مِنَ اللهِ، فَكُونُوا عِنْدَ اللهِ رَجائي يا سادَتي يا اَوْلِياءَ اللهِ، صَلَّى اللهُ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ وَلَعَنَ اللهُ اَعْداءَ اللهِ ظالِميهِمْ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ آمينَ رَبَّ الْعالَمينَ
.
زیارت عاشوره
السلام عليك يا أبا عبد الله السلام عليك يابن رسول الله السلام عليك يا ابن أمير المؤمنين وابن سيد الوصيين السلام عليك يابن فاطمة سيدة نساء العالمين السلام عليك يا ثار الله وابن ثاره والوتر الموتور السلام عليك وعلى الأرواح التي حلت بفنائك عليكم مني جميعا سلام الله أبداً ما بقيت وبقي الليل والنهار يا أبا عبد الله لقد عظمت الرزية وجلت وعظمت المصيبة بك علينا وعلى جميع أهل الإسلام وجلت وعظمت مصيبتك في السماوات على جميع أهل السماوات فلعن الله أمة أسست أساس الظلم والجور عليكم أهل البيت ولعن اله أمة دفعتكم عن مقامكم وأزالتكم عن مراتبكم التي رتبكم الله فيها ولعن الله أمة قتلتكم ولعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم برئت إلى الله واليكم منهم ومن أشياعهم وأتباعهم وأوليائهم يا أبا عبد الله إني سلم لمن سالمكم وحرب لمن حاربكم إلى يوم القيامة ولعن الله آل زياد و آل مروان ولعن الله بني أمية قاطبة ولعن الله ابن مرجانه ولعن الله عمر ابن سعد ولعن الله شمرا ولعن الله أمة أسرجت ألجمت وتنقبت لقتالك بابي أنت وأمي لقد عظم مصابي بك فاسأل الله الذي اكرم مقامك أكرمني بك أن يرزقني طلب ثارك مع إمام منصور من أهل بيت محمد صلى الله عليه واله اللهم اجعلني عندك وجيها بالحسين عليه السلام في الدنيا والآخرة يا أبا عبد الله إني أتقرب إلى الله والى رسوله والى أمير المؤمنين والى فاطمة والى الحسن واليك بموالاتك وبالبراءة ممن قاتلك ونصب إليك الحرب وبالبراءة ] ممن أسس أساس الظلم والجور عليكم وابرأ إلى الله والى رسوله [ ممن أسس أساس ذلك وبنى عليه بنيانه وجرى في ظلمه وجوره عليكم وعلى أشياعكم برئت إلى الله وإليكم منهم أتقرب إلى الله ثم إليكم بموالاتكم وموالاة وليكم وبالبراءة من أعدائكم والناصبين لكم الحرب وبالبراءة من أشياعهم ومن اتباعهم إني سلم لمن سالمكم وحرب لمن حاربكم وولي لمن والاكم وعدو لمن عاداكم فاسأل الله الذي أكرمني بمعرفتكم ومعرفة أوليائكم ورزقني البراءة من أعدائكم أن يجعلني معكم في الدنيا والآخرة وان يثبت لي عندكم قدم صدق في الدنيا والآخرة أساله أن يبلغني المقام المحمود الذي لكم عنده وأن يرزقني طلب ثاركم مع إمام هدى ظاهر ناطق بالحق منكم وأسأل الله بحقكم وبالشأن الذي لكم عنده أن يعطيني بمصابي بكم افضل ما يعطى مصابا بمصيبته مصيبة ما أعظمها واعظم رزيتها في الإسلام وفي جميع السماوات والأرض اللهم اجعلني في مقامي هذا ممن تناله منك صلوات ورحمة ومغفرة اللهم اجعل محياي محيا محمد وال محمد ومماتي ممات محمد وال محمد اللهم إن هذا يوم تبركت به بنو أمية وابن آكلة الأكباد اللعين ابن اللعين على لسانك ولسان نبيك صلى الله عليه واله في كل موطن وموقف وقف فيه نبيك صلى الله عليه واله اللهم العن أبا سفيان ومعاوية ويزيد ابن معاوية عليهم منك اللعنة ابد الآبدين وهذا يوم فرحت به آل زياد وال مروان بقتلهم الحسين صلوات الله عليه اللهم فضاعف عليهم اللعن منك والعذاب الأليم اللهم إني أتقرب إليك في هذا اليوم وفي موقفي هذا وأيام حياتي بالبراءة منهم واللعنة عليهم وبالموالاة لنيك وآل نبيك عليه وعليهم السلام

صد مرتبه : اللهم العن أول ظالم ظلم حق محمد وال محمد وآخر تابع له على ذلك اللهم العن العصابة التي جاهدت الحسين وشايعت وبايعت وتابعت على قتله اللهم العنهم جميعا

صد مرتبه : السلام عليك يا أبا عبد الله وعلى الأرواح التي حلت بفنائك عليك مني سلام الله أبداً ما بقيت وبقي الليل والنهار ولا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم السلام على الحسين وعلى علي ابن الحسين وعلى أولاد الحسين وعلى أصحاب الحسين

بعد ميكَوييد : اللهم خص أنت أول ظالم باللعن مني وابدأ به أولا ثم اللعن الثاني والثالث والرابع اللهم العن يزيد خامسا والعن عبيد الله ابن زياد وابن مرجانه وعمر ابن سعد وشمرا وال أبي سفيان وال زياد وال مروان إلى يوم القيامة

سجده كنيد وبكَوييد : اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم الحمد لله على عظيم رزيتي اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود وثبت لي عندك قدم صدق مع الحسين ومع أصحاب الحسين الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام
.
دعای کمیل
بسم الله الرحمن الرحیم
َللّـهُمَّ اِنّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء، وَبِقُوَّتِكَ الَّتي  قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَيْء، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَيء، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَيء، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتي غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَيء، وَبِعِزَّتِكَ الَّتي لا يَقُومُ لَها شَيءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتي مَلاََتْ كُلَّ شَيء، وَبِسُلْطانِكَ الَّذي عَلا كُلَّ شَيء، وَبِوَجْهِكَ الْباقي بَعْدَ فَناءِ كُلِّ شَيء، وَبِأَسْمائِكَ الَّتي مَلاََتْ اَرْكانَ كُلِّ شَيء، وَبِعِلْمِكَ الَّذي اَحاطَ بِكُلِّ شَيء، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي اَضاءَ لَهُ كُلُّ شيء، يا نُورُ يا قُدُّوسُ، يا اَوَّلَ الاَْوَّلِينَ وَيا آخِرَ الاْخِرينَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اَللّـهُمَّ اغْفِـرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ، اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ، اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِي الذُّنُوبَ الَّتي تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لي كُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطيئَة اَخْطَأتُها، اَللّهُمَّ اِنّي اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلى نَفْسِكَ، وَأَسْأَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَني مِنْ قُرْبِكَ، وَاَنْ تُوزِعَني شُكْرَكَ، وَاَنْ تُلْهِمَني ذِكْرَكَ، اَللّهُمَّ اِنّي أَسْأَلُكَ سُؤالَ خاضِع مُتَذَلِّل خاشِع اَنْ تُسامِحَني وَتَرْحَمَني وَتَجْعَلَني بِقِسْمِكَ راضِياً قانِعاً وَفي جَميعِ الاَْحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللّهُمَّ وَأَسْأَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ، اَللّـهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ وَعَلا مَكانُكَ وَخَفِي مَكْرُكَ وَظَهَرَ اَمْرُكَ وَغَلَبَ قَهْرُكَ وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ، اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبي غافِراً، وَلا لِقَبائِحي ساتِراً، وَلا لِشَيء مِنْ عَمَلِي الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسي، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلي وَسَكَنْتُ اِلى قَديمِ ذِكْرِكَ لي وَمَنِّكَ عَلَيَّ، اَللّهُمَّ مَوْلاي كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ (اَمَلْتَهُ) وَكَمْ مِنْ عِثار وَقَيْتَهُ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَناء جَميل لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائي وَاَفْرَطَ بي سُوءُ حالي، وَقَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بي اَعْمالي وَقَعَدَتْ بي اَغْلالى، وَحَبَسَني عَنْ نَفْعي بُعْدُ اَمَلي (آمالي)، وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها، وَنَفْسي بِجِنايَتِها (بِخِيانَتِها) وَمِطالي يا سَيِّدي فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعائي سُوءُ عَمَلي وَفِعالي، وَلا تَفْضَحْني بِخَفِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرّى، وَلا تُعاجِلْني بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ في خَلَواتي مِنْ سُوءِ فِعْلي وَإساءَتي وَدَوامِ تَفْريطي وَجَهالَتي وَكَثْرَةِ شَهَواتي وَغَفْلَتي، وَكُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لي في كُلِّ الاَْحْوالِ (فِي الاَْحْوالِ كُلِّها) رَؤوفاً وَعَلَي في جَميعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً اِلـهي وَرَبّي مَنْ لي غَيْرُكَ أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرّي وَالنَّظَرَ في اَمْري، اِلهي وَمَوْلاي اَجْرَيْتَ عَلَي حُكْماً اِتَّبَعْتُ فيهِ هَوى نَفْسي وَلَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّي، فَغَرَّني بِما اَهْوى وَاَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضاءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَي مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ (اَلْحُجَّةُ) عَلي في جَميعِ ذلِكَ وَلا حُجَّةَ لي فيما جَرى عَلَيَّ فيهِ قَضاؤُكَ وَاَلْزَمَني حُكْمُكَ وَبَلاؤُكَ، وَقَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلـهي بَعْدَ تَقْصيري وَاِسْرافي عَلى نَفْسي مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّي وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ في اَمْري غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْري وَاِدْخالِكَ اِيّايَ في سَعَة (مِنْ) رَحْمَتِكَ اَللّـهُمَّ (اِلـهي) فَاقْبَلْ عُذْري وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّي وَفُكَّني مِنْ شَدِّ وَثاقي، يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَني وَرِقَّةَ جِلْدي وَدِقَّةَ عَظْمي، يا مَنْ بَدَأَ خَلْقي وَذِكْري وَتَرْبِيَتي وَبِرّى وَتَغْذِيَتي هَبْني لاِبـْتِداءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بي يا اِلـهي وَسَيِّدي وَرَبّي، اَتُراكَ مُعَذِّبي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ وَبَعْدَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ قَلْبي مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَلَهِجَ بِهِ لِساني مِنْ ذِكْرِكَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَميري مِنْ حُبِّكَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافي وَدُعائي خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ، هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَيْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ، وَلَيْتَ شِعْرى يا سَيِّدي وَاِلـهي وَمَوْلايَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَعَلى اَلْسُن نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً، وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً، وَعَلى قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَعَلى ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طائِعَةً وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها وَما يَجْري فيها مِنَ الْمَكارِهِ عَلى اَهْلِها، عَلى اَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ، يَسيرٌ بَقاؤُهُ، قَصيرٌ مُدَّتُهُ فَكَيْفَ احْتِمالي لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاَِنَّهُ لا يَكُونُ إلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمـاواتُ وَالاَْرْضُ يا سَيِّدِي فَكَيْفَ لي (بي) وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعيـفُ الـذَّليـلُ الْحَقيـرُ الْمِسْكيـنُ الْمُسْتَكينُ، يا اِلهي وَرَبّي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ لاَِيِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكي لاَِليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدائِكَ وَجَمَعْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ وَفَرَّقْتَ بَيْني وَبَيْنَ اَحِبّائِكَ وَاَوْليائِكَ، فَهَبْني يا اِلـهى وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ وَرَبّي صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ، وَهَبْني (يا اِلـهي) صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِي النّارِ وَرَجائي عَفْوُكَ فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَمَوْلايَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَني ناطِقاً لاَِضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الاْمِلينَ (الاْلِمينَ) وَلاََصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ، وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاءَ الْفاقِدينَ، وَلاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ، يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ، وَيا اِلهَ الْعالَمينَ، اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهى وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ (يُسْجَنُ) فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ وَحُبِسَ بَيْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ، وَيُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ، وَيَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ، يا مَوْلايَ فَكَيْفَ يَبْقى فِي الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَأْملُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَه اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ، اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ في عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَلاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ، فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً وَما كانَت لاَِحَد فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْماؤُكَ اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلاََها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فيهَا الْمُعانِدينَ وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالاًِنْعامِ مُتَكَرِّماً اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ، اِلهى وَسَيِّدى فَأَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتي حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفي هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْم اَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْب اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيح اَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْل عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَيِّئَة اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّي وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوارِحي، وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرائِهِمْ، وَالشّاهِدَ لِما خَفِيَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ، وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّي مِنْ كُلِّ خَيْر اَنْزَلْتَهُ (تُنَزِّلُهُ) اَوْ اِحْسان فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ (تَنْشُرُهُ) اَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ (تَبْسُطُهُ) اَوْ ذَنْب تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَأ تَسْتُرُهُ، يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا اِلهي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَمالِكَ رِقّى، يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتى يا عَليماً بِضُرّى (بِفَقْرى) وَمَسْكَنَتى، يا خَبيراً بِفَقْرى وَفاقَتى يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَاَسْمائِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتي مِنَ (فِي) اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً، وَاَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً حَتّى تَكُونَ اَعْمالي وَاَوْرادى (وَاِرادَتي) كُلُّها وِرْداً واحِداً وَحالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، يا سَيِّدي يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلي يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالي يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحي وَهَبْ لِيَ الْجِدَّ في خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِي الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ، حَتّى اَسْرَحَ اِلَيْكَ في مَيادينِ السّابِقينَ وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبارِزينَ (الْمُبادِرينَ) وَاَشْتاقَ اِلى قُرْبِكَ فِي الْمُشْتاقينَ وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الُْمخْلِصينَ، وَاَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ، وَاَجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ، اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَني بِسُوء فَاَرِدْهُ وَمَنْ كادَني فَكِدْهُ، وَاجْعَلْني مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ، وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ، فَاِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ إلاّ بِفَضْلِكَ، وَجُدْ لي بِجُودِكَ وَاعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ وَاحْفَظْني بِرَحْمَتِكَ، وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجَاً وَقَلْبي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً وَمُنَّ عَلَيَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ، وَاَقِلْني عَثْرَتي وَاغْفِرْ زَلَّتي، فَاِنَّكَ قَضَيْتَ عَلى عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ، وَاَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ، فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهي وَاِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدي، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لي دُعائي وَبَلِّغْني مُنايَ وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائي، وَاكْفِني شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائي، يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، يا سابِـغَ النِّعَمِ، يا دافِعَ النِّقَمِ، يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِي الظُّلَمِ، يا عالِماً لا يُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَافْعَلْ بي ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَصَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَالاَْئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ آلِهِ (اَهْلِهِ) وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً .
التماس دعا



:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

وظیفه ما در زمان غیبت امام‏ زمان (عج)
وظيفه ما در زمان غيبت مانند وظيفه در زمان حضور امام معصوم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. گرچه آن حضرت از نظر ما غايب است، اما به ما اشراف و آگاهی دارد و بر اعمال و رفتار ما ناظر است. بنابراین، تمام وظایفی که قرآن مجید و پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) برای یک فرد مسلمان تعیین و بیان فرموده اند در زمان غیبت نیز متوجه ما است که همه این وظایف را می توان در یک جمله خلاصه کرد و گفت بزرگ ترین وظیفه شیعیان در عصر غیبت انتظار فرج[1] و ظهور دولت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. اما با عنایت به این که انتظار فرج یک شعار نیست، بلکه یک فرهنگ است و مجموعه ای از وظایف و تکالیف است که باید عملی شود تا یک فرد، منتظر حقیقی مولا و امام خود باشد. ما در این جا به طور خلاصه به بخشی از آنها اشاره می کنیم:
1. معرفت و شناخت کامل دین یعنی در بخش عقاید، اخلاق، احکام و وظایف، منتظر بايد تفكر اسلامى خويش را سامان داده و وضعيت روحى و ايمان درونى خود را تقويت كند.
2. مطالعه در جهت معرفت و شناخت هر چه بيشتر امام‏ زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
3. پيروی کامل از قرآن و فرهنگ اهل بيت (علیه السلام) به عنوان نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله) و آگاه ترین افراد از حقایق دین.
4. اطاعت از نايبان بر حق امام زمان (مراجع معظم تقلید به ویژه ولى فقيه) و همراه و هم‏گام با آنان و زمينه ظهور را فراهم کردن.
5. اتحاد و همستگی با دیگر مسلمانان به ویژه شیفتگان و منتظران واقعی آن حضرت.
6. کسب آمادگی فکری و فرهنگی جهت آشنا ساختن مردم با حقایق دین و مقابله با خرافات، شبهات و گرایش های انحرافی.
7. اميدوارى بر قيام و انقلاب آن حضرت و اميد دادن به ديگران و زنده نگه داشتن اميد به گشايش همه امور.
8. رعایت تقوا ، خود را در محضر خدا دانستن، ترك گناه و خشكانيدن زمينه گناه در جامعه.
9. توجه قلبی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شبانه روز و او را مطلع از اعمال خود دانستن و اسوه قرار دادن امام.
10. ارتباط با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از راه دعا به ویژه دعاهای زیبایی؛ مانند دعاى ندبه، زيارت آل ياسين، دعاى عهد، دعای فرج و... كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است.
11. صبر كردن در برابر آزار و تكذیب و سایر محنت ها و سفارش به حق و صبر و مبارزه همه جانبه در برابر دشمن.
12. ايجاد محبت امام ‏عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دل ديگران در میان مردم با ذکر احاديث، كرامات، مناقب و فضایل واقعی و معتبر ایشان و عنايت او به مردم به عنوان امام مهربان و دلسوز.
13. تقويت و بزرگ داشت شعائر اسلامی؛ نظیر حج و عمره و مجالس مذهبی برای آشنایی با معارف اسلام.
14. دلبستگی و محبت به امام (علیه السلام) و اظهار اشتیاق به نزدیک شدن به آن حضرت با مداومت در انجام امور خیر و ثواب، مخصوصا به نیابت از ایشان؛ نظیر بنا های عام المنفعه، اطعام مساکین، پرداخت صدقه براى سلامتى آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب‏هايى براى آن حضرت.
15. آماده سازی محيط برای تشكيل حكومت عدل جهانی و اجرای عدالت و ريشه كن شدن درخت ستم.
16. جلوگيری از نفوذ شيطان های داخلی و خارجی در دين و فرهنگ و مليت و آب و خاك. بیزاری جستن از دشمنان امام و خالص كردن حب و بغض ها.
17. اهتمام در ادای حقوق برادران دینی و دفاع و یاری شیعیان واقعی.

اینها بخشی از وظایف ما در زمان غیبت است.

برای آگاهی بیشتر می توانید رجوع کنید به: مکیال المکارم، ج 2، موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، بخش 8، "تکالیف عصر غیبت" (که به هشتاد وظیفه و تکلیف در عصر غیبت اشاره شده است).



:: بازدید از این مطلب : 240
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

آيت‌الله شيخ محمدتقي اصفهاني مشهور به «آقا نجفي» در شب هفدهم ربيع‌الثاني سال 1225 شمسي پا به عرصه گيتي نهاد و در روز يكشنبه 11 شعبان‌المعظم سال 1295 شمسي دعوت حق را لبيك گفت.
وي در طول بيش از هفت‌دهه‌ عمر با بركت خويش،‌ كتاب‌هاي بسياري را به دو زبان فارسي و عربي تأليف كرد كه از جمله آن‌ها مي‌توان به دلايل الاحكام، حقايق الاسرار، اسرار الزيارة، عنايات الرضوية، جامع الاسرار، اشارة ايمانية، دلايل الاصول، كتاب المتاجر، كاشف الاسرار، اسرار الشريعة، فضايل الائمة، مفتاح السعادة، جامع السعادة، حسام الشيعة، اخلاق المؤمنين، ردّيه آقانجفي بر يهود، رساله توضيح المسائل فارسي، رساله در جبر و تفويض، رساله در ديات و قصاص اشاره كرد.
وي كه داماد مرحوم شيخ جعفر كاشف‌الغطاء نيز به شمار مي‌رفت، شاگردان بسياري را به جامعه اسلامي تقديم كرد كه از جمله آن‌ها مي‌توان به «سيدحسن حسيني قوچاني» (آقانجفي) و آيت‌الله العظمي سيد حسين بروجردي اشاره كرد.
آقا نجفي در عمر شريف خويش از عنايات خاصه اهل‌بيت (ع) بهره‌مند شد و عنايات رباني و شهودي ملكوتي را تجربه كرد كه از جمله آن‌ها مي‌توان به زيارت حضرت زهرا (س) در عالم رؤيا اشاره كرد.
وي در مسائل سياسي نيز با اتخاذ موضعي غيرمنفعلانه، عليه بابيت و بهائيت به افشاگري پرداخت كه همين موضوع موجب تبعيد وي از اصفهان شد. پيش از اين نيز، آيت‌الله شيخ محمدتقي اصفهاني در رأس جنبش تحريم تنباكو در اصفهان قرار داشت. مرحوم سيدجمال‌الدين اسد آبادي پس از ملاقات با آقا نجفي مي‌گويد: حرارتي به كله‌اش ديدم كه در «بيسمارك» (نخستين صدراعظم آلمان) نبود و به‌راستي اگر وزارت اعظم ايران را بر عهده داشت، مانند اميركبير حفظ حدود مملكت را مي‌كرد كه بيگانه از آن يك وجب نبرد!
آقا نجفي، رساله‌اي دو جلدي‌ با عنوان «وظيفة‌الأنام في زمن غيبة‌الإمام» (وظايف مردم در زمان غيبت امام‌زمان) دارد كه در جلد اول آن 25 وظيفه و در جلد دوم 29 وظيفه‌اي (در مجموع 54 وظيفه‌) كه منتظران واقعي بايد در غياب امام انجام دهند، مي‌پردازد.
وي در ابتداي اين رساله مي‌نويسد: «به عرض برادران ايماني مي‌رساند كه حقير جمع نمودم در اين مختصر جمله‌اي از اعمالي را كه وظيفه مؤمنين است در زمان غائب بودن امام زمان صلوات‌الله عليه يعني حضرت حجة بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابي‌طالب عليهم‌السلام كه مؤمنين را سزاوار است مواظبت و عمل به آنها».
اكنون 25 وظيفه اول با اندكي تصرف و تلخيص در پي مي‌آيد:

* اول؛
غمگين بودن به‌جهت مفارقت آن‌جناب و مظلوميت آن‌حضرت.
در كافي از حضرت صادق (ع) منقول است كه فرمود: «كسي‌كه مهموم باشد براي ما و غمناك باشد به‌جهت مظلوميت ما ،نفس كشيدن او ثواب تسبيح دارد».

* دوم؛
منتظر فرج و ظهور آن‌حضرت بودن.
در جلد دوم «كمال‌الدين وتمام‌النعمة» از امام محمد تقي (ع) منقول كه فرمود: «قائم ما آن مهدي‌ است كه واجب است در زمان غائب بودن او انتظار او را داشتن، و او سومي از اولاد من است...»
و از حضرت امير‌المؤمنين (ع) مروي است كه: «افضل عبادتها انتظار فرج است.» (تحف العقول، ص 201)
و در حديث ديگر از حضرت صادق (ع) منقول است كه: «هر مؤمني كه بميرد در حالي‌كه منتظر ظهور آن‌جناب باشد، مثل آن است كه در خيمه حضرت قائم (ع) بوده باشد». (بحارالانوار، ج 52، ص 125)

* سوم؛
گريه كردن در دوري آن‌حضرت و به‌جهت مصيبت آن‌جناب.
در كمال‌الدين از حضرت صادق (ع) مروي است كه فرمودند: «به‌خدا قسم غائب مي‌شود امام شما زماني از روزگار و آزموده مي‌شوند تا آنكه گفته مي‌شود؛ مرد يا هلاك شد و به‌كدام وادي رفت و هر آينه ‌چشم‌هاي مؤمنان بر او گريان مي‌شود. (كمال‌الدين وتمام‌النعمة، ج 2، ص 347)
و از حضرت رضا (ع) مروي است كه: «هر مؤمني ياد كند مصيبت ما را ـ يعني مصيبت هر يك از پيغمبر و ائمه را ـ پس گريه كند يا كسي را به‌جهت ظلمي كه بر ما شده بگرياند، روز قيامت با ما و در درجه ما است.

* چهارم؛
بر امر امام، تسليم و انقياد داشته باشد و عجله نكند.
يعني چون و چرا در امر ظهور آن‌جناب نكند و آنچه از جانب آن‌حضرت مي‌رسد، صحيح و مطابقت حكمت بداند كه در كمال‌الدين از حضرت امام محمد تقي (ع) مروي است كه فرمود: «امام بعد از من، پسر من علي است. امر او امر من است و قول او قول من، و طاعت او طاعت من و امام بعد از او پسر او حسن است امر او امر پدر اوست و پول او قول پدرش و طاعت او طاعت پدرش آنگاه ساكت شدند. راوي گويد گفتم: يابن رسول‌الله! پس امام بعد از حسن كيست؟ حضرت گريه شديدي كردند، آنگاه فرمودند: امام بعد از امام حسن عسكري، پسر او قائم منتظر است. گفتم: يا بن رسول‌الله! چرا او را قائم گويند؟ فرمود: براي آنكه قائم مي‌شود بعد از آنكه ذكر او مرده باشد و بيشتر قائلين با ماتش مرتد شوند. گفتم: چرا او را منتظر ناميدند؟ فرمود: به‌جهت آنكه براي او غائب شد نيست كه روزهاي آن بسيار باشد و زمان غائب بودنش دراز مي‌شود. پس، مخلصان انتظار خروج او كشند، و شك‌كنندگان او را انكار كنند و منكران به‌ذكر او استهزاء كنند و كساني‌كه وقت براي ظهورش معين كنند، دروغ‌گو باشند و عجله‌كنندگان هلاك شوند و تسليم‌كنندگان نجات يابند. (كمال‌الدين وتمام‌النعمة، ج 2، ص 378)

* پنجم؛
به مال خود، آن حضرت را صله كنند.
در كافي از حضرت صادق (ع) مروي است كه فرمودند: «هيچ چيز نزد خدا محبوب‌تر از صرف نمودن مال براي امام نيست، و به‌درستي كه خداوند در عوض يك‌درهم كه مومن از مال خود به صرف امام برساند، به اندازه كوه احد در بهشت به‌او عطا مي‌فرمايد، آنگاه فرمود: كه حق‌تعالي در قرآن (بقره/ 245) فرموده: «مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»، سپس فرمود: به‌خدا قسم اين آيه به‌خصوص در صله كردن امام به‌مال نازل شد. (اصول كافي، ج 1، ص 537)
در بحارالانوار از كامل‌الزياراة (صفحه 319) منقول است كه حضرت امام موسي (ع) فرمودند: «هر كس نتواند به‌زيارت ما بيايد؛ بايد صالحين از دوستان ما را زيارت كند تا ثواب زيارت ما برايش نوشته شود، و هر كس نتواند ما را صله كند، بايد نيكان از دوستان ما را صله كند تا ثواب صله كردن ما برايش نوشته شود.

* ششم؛
صدقه دادن به‌قصد سلامت آن‌جناب چنانچه در نجم الثاقب (صفحه 442) ذكر فرموده‌اند.

* هفتم؛
شناختن صفات آن حضرت و در هر حال عزم بر ياري آن‌جناب داشتن و در فراق‌اش ندبه و زاري كردن. (نجم‌الثاقب، ص 424)

* هشتم؛
طلب كردن معرفت آن‌حضرت از جناب اقدس الهي.
و اين دعا كه در كتاب كافي و كمال‌الدين از حضرت صادق (ع) روايت شده است را بخواند: اللهم عرّفني نفسك، فانك إنْ لم تُعرّفني نفسك لم اعرف نبيّك، اللهم عرّفني رسولك فانّك إن لم تعرّفني رسولك لم اعرفْ حجّتك، اللهم عرّفني حجتك فانّك انْ لم تعرّفني حجتك ضللتُ عن ديني. (كمال‌الدين وتمام‌النعمة، ج 2، ص 342)

* نهم؛
مداومت با اين دعا نمودن كه در كمال‌الدين (ج 2، ص 352) از حضرت صادق (ع) روايت شده است: يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينك.

* دهم؛
اگر بتواند به نيابت آن حضرت قرباني كند، چنانچه در نجم‌الثاقب آمده است.

* يازدهم؛
اسم اصلي آن‌حضرت كه اسم حضرت رسول‌الله است را نگويند، بلكه آن‌حضرت را به لقب ياد كنند مثل: قائم،منتظر، حجت،مهدي و امام غائب، و در اخبار متعدده فرموده‌اند كه بردن نام آن‌حضرت در زمان غيبت جايز نيست. (اصول كافي، ج 1، ص 332)

* دوازدهم؛
برخاستن به‌جهت احترام نام آن بزرگوار به‌خصوص اسم «قائم»، چنانچه در نجم‌الثاقب (صفحه 444) فرموده‌اند.

* سيزدهم؛
به هر ميزان كه مي‌تواند براي جهاد با دشمنان در ركاب آن‌جناب، اسلحه مهيا كند.
در بحارالانوار از كتاب الغيبة نعماني منقول است كه حضرت صادق (ع) فرمود: «بايد مهيا نمايد هر يك از شما براي ظهور حضرت قائم، آلت حربي اگر چه يك تير باشد، اميد است همين كه اين نيت را داشته باشد، حق تعالي او را از اصحاب و ياران او قرار دهد.»

* چهاردهم؛
در مهمات به‌آن حضرت متوسل شود و عريضه توسل بيندازد. چنانچه در مجلد بيست و دوم بحار منقول است.

* پانزدهم؛
در دعا كردن خدا را به‌حق آن‌حضرت قسم دهد و آن جناب را شفيع قرار دهد. چنانچه در كمال‌الدين منقول است.

* شانزدهم
بر دين قويم ثابت باشند و دنبال صداها و مزخرفاتي كه از هر گوشه‌اي مي‌خيزد، نروند. زيرا كه تا خروج سفياني و صيحه آسماني بلند نشود، ظهور امام (ع) واقع نمي‌شود.
در جلد 52 بحارالانوار به نقل از «غيبت» شيخ طوسي از حضرت امام رضا (ع) مروي است: «سه ندا از آسمان بلند مي‌شود كه همه كس مي‌شنود و اين نداها در ماه رجب ظاهر مي‌شود. اول؛ الا لعنة الله علي الظالمين. دوم؛ ازفة ‌الازفة يا معشر المؤمنين. سوم؛ مي‌بينيد بدني محاذي خورشيد و ندا مي‌شود: اين است امير‌المومنين كه به تحقيق براي هلاك كردن ظالمان برگشته است.»
و در جلد دوم كمال‌الدين منقول است: «اول كسي كه با امام زمان (عج) بيعت مي‌كند؛ جبرئيل است. آنگاه يك پاي بر بيت‌الله مي‌گذارد و يك پاي بر بيت‌المقدس و ندا مي‌كند به ندايي كه همه خلائق مي‌شوند: أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ».

* هفدهم؛
معاشرت و رفت و آمد بسيار با مردمان روزگار او را از ياد امام زمان (عج) باز ندارد.
در جلد اول كمال‌الدين از حضرت امام محمد باقر (ع) مروي است كه فرمودند: «مردم! زماني مي‌آيد كه امام غائب مي‌شود. خوشا به‌حال آنها كه بر امر ما ثابت باشند. در آن زمان كمترين ثوابي كه براي آن‌ها در نظر مي‌گيرند؛ اين است كه خداوند آنها را ندا مي‌فرمايد كه اي بندگان من! به سرّ من ايمان آورديد و حجت غائب مرا تصديق كرديد. بشارت باد شما را به نيكوئي ثواب، از شما قبول مي‌كنم، اعمال خوب را و عفو مي‌كنم از اعمال بد شما، و مي‌آمرزم گناهان شما را، و به بركات شما باران مي‌بارم بر بندگانم و دفع بلاء از آنها مي‌كنم، اگر شما نبوديد بر آنها عذاب مي‌فرستادم.»
در ادامه، راوي پرسيد كدام عمل، افضل اعمال مؤمن در آن زمان است و پاسخ شنيد: «نگاه داشتن زبان، و ماندن در خانه خود»
يعني بدون ضرورت با مردم دنيا معاشرت و رفت آمد نكند كه او را از ياد امامش باز دارد.

* هجدهم؛
ذكر صلوات خاصه آن حضرت آن‌چنان كه در كتاب‌هاي «بحارالانوار»، «مكارم‌الاخلاق» و «جما‌ل‌الاسبوع» آمده است.
صلواتي كه در صفحه 284 مكارم‌الاخلاق از شيخ طبرسي نقل شده، ‌بدين شرح است: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اِنَّ رَسُولَكَ الصّادِقَ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ قالَ اِنَّكَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ في شَيءٍ اَ نَا فاعِلُهُ كَتَرَدُّدي في قَبْضِ رُوحِ عَبْدِي الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَاَكْرَهُ مَسآئَتَهُ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجَّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَجَ وَالْعافِيَةَ وَالنَّصْرَ وَلا تَسُؤْني في نَفْسي وَلا في اَحَدٍ مِنْ اَحِبَّتي.

* نوزدهم؛
فضائل و كمالات آن حضرت را ذكر كردن.
زيرا كه آن جناب ولي‌نعمت و واسطه در جميع نعمت‌هاي خداوند است كه به ما مي‌رسد و طبق فرموده امام سجاد (ع) كه در صفحه 422 «مكارم‌الاخلاق» ذكر شده، يكي از راه‌هاي شكر ولي‌نعمت، گفتن فضائل و كمالات اوست.

* بيستم؛
اظهار كردن اشتياق واقعي به زيارت جمال مبارك امام زمان (عج).
چنانچه در جلد اول «كمال‌الدين وتمام‌النعمة» آمده اس: حضرت امير‌المومنين (ع) به سينه خود اشاره مي‌كردند و آه مي‌كشيدند و اظهار شوق به لقاي امام دوازدهم را داشتند.

* بيست و يكم؛
مردم را به‌سوي معرفت آن جناب و خدمت به آن بزرگوار دعوت كردن.
در «كافي» از سليمان‌بن‌خالد مروي است كه به حضرت صادق (ع) عرضه كردم: مرا اهل بيتي است و آنها سخن مرا مي‌شنوند. آيا آنها را به‌سوي اين امر دعوت كنم؟ امام در پاسخ فرموردند: بلي! خدا در كتاب خويش مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن مردم و سنگ‌هاست؛‏حفظ كنيد» (سوره تحريم، آيه 6)

* بيست و دوم؛
صبر داشتن در مقابل سختي‌ها و آزار دشمنان دين و سرزنش آن‌ها در زمان غيبت امام زمان (عج).
در جلد اول «كمال‌الدين» از حضرت سيد‌الشهداء (ع) مروي است كه فرمود: «هر مؤمني كه در زمان غايب بودن امام دوازدهم، بر اذيت و تكذيب دشمنان صبر كند؛ به منزله كسي است كه با كفار در خدمت رسول‌الله (ص) جهاد كرده باشد.»

* بيست و سوم؛
هديه كردن ثواب اعمال صالحه خود مانند قرائت قرآن و غيره را به امام زمان (عج).

* بيست و چهارم؛
طلب زيارت كردن آن حضرت.

* بيست و پنجم؛
دعا كردن به‌وجود مبارك آن بزرگوار و طلب كردن فتح، نصرت و ظهور آن جناب از خداوند.
در توقيع شريف مروي در احتجاج (جلد دوم، صفحه 284) از آن حضرت روايت شده است كه فرمودند: «براي تعجيل در فرج من بسيار دعا كنيد، چرا كه گشايش و شادماني شما در آن است».
و از حضرت امام حسن عسگري (ع) مروي است كه فرمود: «اين دعا باعث ثبوت بر ايمان است».



:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدى

انگيزه‏ي غيبت

«لما تأخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا»

يکي از مهمترين انگيزه‏هاي پنهان زيستي و رازهاي غيبت حضرت حجت سلام الله عليه اين است که مردم به حمايت و اطاعت از آن حضرت برنخاستند و در وفاء به پيمان ولايت، همداستان و يکدل نگشتند. يعني بايد علت اساسي غيبت را در خود مردم جستجو کرد و بايد جامعه را مسئول آن دانست.

زيرا مسلم است وقتي جامعه، پذيرش حجت الهي را نداشته باشد و از فرمان او اطاعت نکند، حجت خدا خانه نشين مي‏شود، و اگر در خانه هم راحتش نگذارند و قصد جانش کنند، غائب مي‏شود و به زندگي پنهاني پناه مي‏برد، تا وقتي که شرائط ظهورش محقق شود و مردم با جان و دل، دستوراتش را اجرا کنند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام، بر منبر مسجد کوفه فرمودند:

«واعلموا ان الارض لاتخلوا من حجة لله عزوجل ولکن الله سيعمي خلقه عنها بظلمهم وجورهم و اسرافهم

علي انفسهم» [1] .

بدانيد که زمين از حجت خدا خالي نمي‏ماند، اما خداوند، در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم، آنان را از ديدن او کور و محروم خواهد ساخت»، يعني حجتش را از چشمهاي خلق پنهان مي‏کند.

فقيه بزرگوار و محقق عالي مقام، مرحوم علامه حلي، قدس الله روحه الزکيه، در شرح اين جمله‏ي خواجه نصيرالدين طوسي که گفته: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» [2]  مي‏نويسد:

«لطف الامامه يتم بامور:

منها: ما يجب علي الله تعالي و هو خلق الامام و تمکينه بالتصرف و العلم و النص عليه باسمه و نسبه و هذا قد فعله الله تعالي.

و منها: ما يجب علي الامام و هو تحمله للامامه و قبوله لها و هذا قد فعله الامام.

و منها: ما يجب علي الرعية و هو مساعدته و النصرة له و قبول اوامره وآمتثال قوله، و هذا لم يفعله الرعيه، فکان منع اللطف الکمامل منهم، لامن الله تعالي و لامن الامام». [3] .

يعني تماميت و کامل شدن لطف امامت، به اموري (سه

امر) بستگي دارد:

1- آنچه مربوط به خداوند تبارک و تعالي است و آن آفرينش وجود امام است و دادن قدرت و علم به او و معرفي وي به نام و نسبش، که اينها را خداوند متعال انجام داده است.

2- آنچه در رابطه با خود امام است و آن اين است که امامت را بپذيرد و بر دوش کشد، و امام نيز وظيفه‏اش را به انجام رسانده است.

3- آنچه بر مردم واجب و لازم است و آن اين است که با امام مساعدت نمايند، او را ياري کنند، دستوراتش را بپذيرند و فرمانش را اطاعت کنند، اما مردم، در اجراي اين مسئوليت، کوتاهي کردند و وظائف خود را نسبت به امام، انجام ندادند، پس علت کامل نشدن لطف امامت، از سوي مردم است، نه از جانب خداوند تبارک و تعالي و نه از ناحيه‏ي خود امام.

بنابراين اگر مردم بحسن اختيار، بار مسئوليت خود رابه دوش کشند و از امام زمانشان، اطاعت و حمايت کنند، لطف امامت کامل گشته و حجت خدا، زمام امور جامعه را به دست مي‏گيرد و ملت را به سعادت مي‏رساند، اما اگر به سوء اختيار، امام را واگذارند و دستوراتش را به کار نبندند، از کامل شدن لطف امامت، مانع شده، و زمام امور مملکت را به نااهلان و جاهلان سپرده، به انحراف و گمراهي دچار مي‏شوند، و اگر به اين مقدار هم قناعت نکرده بر قتل امام مصمم گردند، حجت خدا غائب مي‏شود.

مرحوم سيد مرتضي، رضوان الله تعالي عليه. که در اوائل غيبت کبري مي‏زيسته و از مفاخر شيعه و داراي تصنيفات

گرانبهائي است در رساله‏ي کوتاهي که پيرامون مسئله غيبت نگاشته، درباره‏ي علت نهان زيستي حضرت مهدي ارواحناه فداه مي‏نويسد:

«السبب في الغيبة هواخافه الظالمين له و منعهم يده من التصرف فيما جعل اليه التصرف فيه، لأن الأمام انما ينتفع به النفع الکلي اذا کان متمکنا مطاعا مخلي بينه و بين اغراضه ليقود الجنود و يحارب البغاة و يقيم الحدود و يسد الثغور و ينصف المظلوم و کل ذلک لايتم الا مع التمکن، فاذا حيل بينه و بين اعراضه من ذلک سقط عنه فرض القيام بالامامة و اذا خاف علي نفسه و جبت غيبته، و التحرز من المضار واجب عقلا و سمعا، و قد استتر النبي صلي الله عليه و آله و سلم في الشعب و اخري في الغار، و لا وجه لذلک الا الخوف و التحرز من المضار» [4] .

يعني سبب و انگيزه‏ي پنهان شدن امام عليه‏السلام آن است که ستمگران حضرت را (به تهديد به قتل) ترسانده و از دخل و تصرف در اموري که زمامش به دست آن حضرت است ممانعت نمودند. زيرا بهره‏ي کلي و نصيب کامل بردن از وجود امام، مشروط است به آنکه حضرت، قدرت و تمکن داشته، زمام امور را در اختيارش باشد، دستوراتش اجرا گردد و مانعي در راه رسيدن به اهدافش وجود نداشته باشد تا نظاميان را بسيج کند و با تجاوزگران بجنگد و حدود الهي را اقامه نمايد و مرزها را ببندد و داد مظلوم را از ظالم

بگيرد و اين همه انجام نپذيرد مگر با وجود تمکن و قدرت، پس اگر بازدارد، وجوب پيشوائي و سرپرستيس جامعه از آن حضرت ساقط شود و زماني که بر حيات خويش بترسد و از شر ظالمان، امنيت جاني هم نداشته باشد، لازم است غيبت نمايد و از ديده‏ها پنهان گردد، زيرا اجتناب از خطر و دوري از ضرر، هم به حکم عقل و هم به حکم نقل واجب است، چنانکه نبي اکرم، صلي الله عليه و آله و سلم. زماني در شعب ابي‏طالب و بار ديگر در غار ثور پنهان شد، در حالي که اين غيبت نهان زيستي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، انگيزه و علتي جز بيم جانش و مصونيت از ضررها و خطرات نداشت.

عالم برجسته و فقيه عاليقدر شيعه، مرحوم شيخ طوسي، اعلي الله مقامه، درباره‏ي يگانه علت غيبت و تنها مانع ظهور حضرت حجت عليه السلام مي‏نويسد:

«لاعله تمنع من ظهوره الا خوفه علي نفسه من القتل، لانه لو کان غير ذلک لما ساغ له الاستتار و کان يتحمل المشاق و الاذي، فان منازل الائمة و کذلک الانبياء عليهم السلام انما تعظم لتحملهم المشاق العظيمة في ذات الله تعالي»

يعني هيچ انگيزه‏ئي مانع از ظهور آن حضرت نيست مگر ترس بر جانش از کشته شدن، زيرا اگر چيزي جز قتل در کار بود، هرگز اختفاء و غيبت بر حضرتش روا نمي‏بود و همه‏ي سختي‏ها و اذيتها را تحمل مي‏نمود، چه اينکه مقام و مرتبه‏ي ائمه‏ي اطهار و

انبياء عظام عليهم‏السلام، در اثر تحمل سختي‏ها ودشواريهاي طاقت فرسا، به خاطر خدا فزوني مي‏يابد و بالا مي‏رود.

دانشمند و متفکر بزرگوار شيعه، شيخ الطائفه - قدس سره - پس از بيان قسمتي از روايات داله‏ي بر اين معني، ساير وجوهي را که بعضي از علل غيبت به شمار مي‏آورده‏اند مانند امتحان شيعيان، مخدوش دانسته و مي‏گويد:

«و اما ما روي من الاخبار من امتحان الشيعة في حال الغيبة و صعوبة الامر عليهم و اختبارهم للصبر عليه، فالوجه فيها، الاخباز عما يتفق من ذلک من الصعوبة و المشاق، لا ان الله تعالي غيب الامام ليکون ذلک

يعني و اما آنچه از روايات، پيرامون آزمايش شيعه در عصر غيبت و دشواري بر ايشان و امتحانشان در تحمل سختي‏ها، وارد شده، وجهش اين است که اين روايات، گزارشگر وقايعي است که از ناملائمات و سختي‏ها، در دوران غيبت پيش مي‏آيد، نه آنکه خداوند تعالي، امام را به خاطر پديد آمدن اين دشواريها و امتحانات پنهان ساخته باشد.



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد